شنبه ۱۹ اسفند ۰۲

دانلود مقالات پايان نامه

ارزيابي جايگاه استراتژيك مديريت دانش

۱۳۶ بازديد

مديريت دانش سازماني يكي از مهم ترين عوامل موفقيت شركت ها در شرايط رقابتي و عصر اطلاعات است. اهميت اين موضوع به حدي است كه امروزه شماري از سازمان ها، دانش خود را اندازه گيري مي كنند و به منزله­ي سرمايه فكري سازمان و نيز شاخصي براي درجه بندي شركتها در گزارش هاي خود منعكس مي كنند. اين مؤسسه ها، استقرار مديريت دانش در سازمان را، به عنوان بخشي از راهبرد سازمان، ضروري مي دانند. مديريت دانش، به مثابه بخشي ضروري و اساسي در موفقيت سازمان، دامنه ي گسترده اي از ايده هاي سازماني، شامل نوآوري هاي راهبردي، اقتصادي، رفتاري و مديريتي را دربر مي گيرد. در جهان امروز كه توليد كالاها و ارائه ي خدمات به شدت دانش مدار شده اند، دانش دارايي كليدي براي كسب مزيت رقابتي به شمار مي رود(زعفريان و ديگران، 1387). در گذشته دارائي فيزيكي از اهميت ويژه اي برخوردار بود، اما فاكتورهايي از قبيل جهاني شدن، نيازهاي گوناگون مشتريان، فشار شديد رقابت، تغيير شديد تكنولوژيكي و فن آوري اطلاعات و ارتباطات منجر به يك تعريف مجددي از دانش به عنوان يك فاكتور استراتژيك براي موفقيت سازمانها شده است. از اين رو، تحقيقات گوناگون نشان مي دهند كه در شرايط رقابتي، نوآوري سازمانها از طريق افزايش مقدار دانش موجود سازمانها افزايش مي يابد. از اين رو دانش موجود در سازمان به عنوان يك منبع ارزشمند نيازمند مديريت مناسب مي باشد تا از طريق آن سازمان بتواند ايده پردازي كند و عملكرد نوآوري خود را افزايش دهد و به مزيت رقابتي پايدار دست پيدا كند.

در اين بخش، با توجه با بررسي مطالعات كتابخانه اي انجام شده، به مرور مباني نظري تحقيق مي پردازيم.

گذري بر مديريت دانش

تبديل داده به اطلاعات و سپس به دانش، محور اصلي مديريت دانش است و با اين فرضيه اساسي آغاز مي شود كه گردآوري داده تحت تأثير ارزش هاي اصلي سازمان (واحد يا تيم ) قرار دارد و داده ها از طريق برخي فرايندهاي تعامل انساني و فناوري اطلاعات به عنوان اطلاعات معنا مي يابند. سپس از طريق فرايندهاي موجود در زمينه (محيط )، تجمع داده ها، معنا دادن (به اطلاعات)، تركيب، تفكر و تأمل، به دانش مرتبط با تصميم گيري در سازمان تبديل مي شود(زعفريان و ديگران، 1387).

به همراه اهميت يافتن كسب و بكارگيري دانش در نوآوري و مزيت رقابتي پايدار، در سالهاي اخير، سازمانها و شركتهاي مختلف، پيوستن به روند دانش را آغاز كرده اند و همچنين مفاهيم جديدي چون كار دانش محور، كاركنان دانش محور، مديريت دانش و سازمانهاي دانش محور، خبر از شدت يافتن اين روند مي دهند. پيتر دراكر، با بكارگيري اين واژگان خبر از ايجاد نوع جديدي از سازمان مي دهد كه در آنها به جاي قدرت بازو، قدرت ذهن حاكميت دارد. بر اساس اين نظريه، در آينده جوامعي مي توانند انتظار توسعه داشته باشند كه از دانش بيشتري برخوردار باشند. به اين ترتيب برخورداري از منابع طبيعي نمي­تواند به اندازه دانش مهم باشد. سازمان دانش محور به توانمنديهايي دست مي­يابد كه قادر است از نيروي اندك قدرتي عظيم بسازد. اينگونه سازمانها با چالشهاي نويني روبرو هستند. امروزه شرايط و فضاي رقابتي سازمانها بيش از پيش پيچيده و متغير شده است. اين فضا به سرعت در حال تغيير است به گونه اي كه براي بيشتر سازمانها اين سرعت به مراتب بيش از سرعت پاسخگويي و توان تطبيق آنهاست. تغييرات مستمر دانش نيز وضعيت عدم تعادل جديدي براي سازمانها به وجود آورده است(الواني، 1380). جريان بي پايان دانش، بازارها را در حالت تغيير مداوم قرار داده كه اين امر سازمانها را ملزم به تغييرات مستمر مي كند. در اين بين مهمترين نقشي كه مي­توان به مديريت دانش داد اين است، كه آن را به عنوان يك متدلوژي تغيير در نظر بگيريم. مديريت دانش از يك طرف با جذب دانش هاي جديد به درون سيستم و از طرفي ديگر با اداره مؤثر آن دانش ها مي تواند مهمترين عامل تغيير يك سازمان باشد.

دانش

از زمان پيدايش كلي دانش تاكنون تعاريف گوناگوني براي اين مفهوم ارايه شده كه هر يك ابعادي از موضوع را نمايش مي دهد. دامنه­ي تعاريف ارايه شده درباره دانش از كاربردي تا مفهومي و فلسفي و از نظر هدف، از محدود تا گسترده را شامل مي شود . برخي تعاريف مربوط به دانش به شرح زير است:

دانش سازماني به اطلاعات پردازش شده از جريان هاي عادي و مراحلي كه قابليت اقدام دارند و نيز دانش به دست آمده ي سيستم هاي سازماني، مراحل، توليدات، قوانين و فرهنگ اطلاق مي شود.

دانش شامل حقايق و باورها، مفاهيم و انديشه ها، قضاوت ها و انتظارات، روش شناسي يا علم اصول و نحوه­ي انجام فنون است(زعفريان و ديگران، 1387).

يكي از مشكلاتي كه سازمانها با آن مواجه مي شوند هنگام معرفي كردن مديريت دانش است زيرا كه اين معرفي به كاركنان كمك مي كند تا فهم مشتركي راجع به دانش و مديريت دانش داشته باشند. علي رغم بسياري از دارايي هاي ديگر، دانش چيزي نيست كه انسان بتواند آنرا لمس كند، يا آنرا احساس كند و به همين دليل جزء دارايي­هاي ناملموس و نامشهود است. بعضي از دانش ها در خارج از ذهن انسان، درون فرمت­هاي متني قراردارند، اما درصد عمده اي از دانش در مغز افراد وجود دارند. يكي ديگر از ويژگيهاي مشكل بودن درك دانش، اينست كه ارزش دانش تا حد زيادي زمينه اي است.

دانش از اطلاعات و اطلاعات از داده ها ريشه مي گيرند. تبديل اطلاعات به دانش در عمل بر عهده خود بشر است(داونپورت، پروساك، 1379). دانايي عبارت است از افكار و پندارها، فهم و درس هاي آموخته شده در طول زمان دانش فهميده مي شود و فرد آن را از طريق تجر به، استدلال، بصيرت، يادگيري، خواندن و شنيدن بدست مي آورد. هنگامي كه ديگران دانش خود را با افراد سهيم مي شوند، دانش گسترش مي يابد و هنگامي كه دانش فرد با دانش ديگران تركيب مي شود، دانش جديدي به وجود مي آيد. دانش، ماهيتي فردي دارد؛ زيرا با ارزش ها و باورهاي افراد و ادراك آن ها از جهان و ديگران، در ارتباط متقابل قرار دارد /به علاوه دانش در بافت و زمينه روابط بين فردي ظاهرمي شود. دانش غني تر و معنادارتر از اطلاعات است (نوروزيان ،1384).

دانش در سازمان ها نه تنها درمدارك و ذخاير دانش بلكه در رويه هاي كاري، فرايندهاي سازماني اعمال و هنجارها نيزمجسم مي شود. دانش در درون افراد وجود دارد و بخشي از پيچيدگي ندانسته هاي انساني است.  بنابراين، دانش تركيب سازمان يافته اي از داده ها است كه از طريق قوانين، فرايندها و تجربه حاصل شده است. به عبارت ديگر دانش معنا و مفهومي است كه از فكر پديد آمده است و بدون آن داده و اطلاعات تلقي مي شود.  تنها از طريق اين مفهوم است كه اطلاعات حيات يافته و به دانايي تبديل مي شوند(نوروزيان ،1384). دانش از اطلاعات و اطلاعات از داده ها ريشه مي گيرند. تبديل اطلاعات به دانش در عمل بر عهده خود بشر است(داونپورت، پروساك، 1379).

اكثر مردم، به طور شهودي فكر مي­كنند كه دانش، وسيعتر، عميقتر و غني­تر از داده­ها و اطلاعات است. مردم معمولاً هنگام گفت وگو درباره صاحبان دانش، تصوير كساني را ارائه مي­دهند كه در زمينه اي خاص داراي اطلاعاتي زياد، عميقتر و قابل اعتماد بوده و اشخاصي هوشمند و تحصيل كرده­اند. مردم لفظ دانشمند يا دانشور را براي يادداشت، كتاب راهنما و يا پايگاه هاي اطلاعاتي به كار نمي­برند، حتي اگر اين موارد بوسيله افراد صاحب دانش تدوين شده باشند (داونپورت، پروساك، 1379). از اين رو در ادامه، جهت درك بهتر از مفاهيم داده، اطلاعات و دانش، روابط بين آنها بحث مي­شود.

روابط داده، اطلاعات و دانش

روابط قابل ملاحظه­اي بين دانش و مفاهيمي شبيه داده و اطلاعات وجود دارد. داده، اطلاعات و دانش نمي­توانند به عنوان موجوديت­هاي جداگانه در نظر گرفته شوند بلكه در طول يك طيف قرار دارند. به عنوان مثال، داده از هر نوع زمينه اي مستقل است منتها اگر داده در يك زمينه قرار گيرد، ما كم و بيش مي­فهميم رابطه­اي بين آنها وجود دارد كه اطلاعات را تشكيل مي­دهد. يك مفهوم مهمي كه اينجا وجود دارد اينست كه دانش شامل تشخيص يا فهم الگو ها است و موقعيكه يك الگو در ميان اطلاعات وجود دارد، الگو، استعداد ارائه دانش را دارد.

نگاه به اطلاعات و دانش بر اساس يك رابطه تعاملي و پويا مناسب­تر است زيرا اطلاعات توسعه دانش را تسهيل مي­كند، باعث ايجاد دانش شده و آن را عميق تر و بيشتر مي­كند. در ادامه روابط بين داده، اطلاعات و دانش تشريح مي­شودپايان نامه  مديريت دانش در دانشگاه پيام نور و آزاد لارستان

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.