سه شنبه ۲۹ اسفند ۰۲

دانلود مقالات پايان نامه

مهارت ها و توانايي شناختي در ادبيات مربوط به كفايت اجتماعي

۱۲۳ بازديد

مهارت ها و توانايي شناختي:

مهارت ها و توانايي هاي شناختي، به عنوان نخستين حوزه محوري مدل چهار بعدي، توجه نسبتا وسيعي را در ادبيات مربوط به كفايت اجتماعي دريافت كرده است. از عناصر اساسي در اين حوزه، اكتساب دانش فرهنگي و اجتماعي است كه كودكان بايد براي عملكرد موثر در جامعه در جريان رشد و نيز به هنگام بزرگسالي، در اختيار داشته باشن (فلنر و همكاران، 1990).

دومين عنصر اصلي در حوزه مهارتهاي شناختي، توانايي تصميم گيري است. تمايز در اين حوزه مي تواند بين مهارتهاي تصميم گيري بين فردي از يك طرف و غي رشخصي[1] از طرف ديگر ايجاد شود (فلنر و همكاران، 1990). اين مهارتها، كه حل مسأله بين فردي – شناختي خوانده مي شوند، عبارتند از توانايي :

1)ايجاد راه حل هاي بديل مسأله

2) پيدايش طرح هاي عملي و كارآمد براي رسيدن بهاهداف مطلوب

3) پيش بيني پيامد رفتارهاي برگزيده براي اجرا

4) ارزيابي موثر پيامدهاي بالقوه

مهارت هاي حل مسأله غير شخصي نيز با فرايندهاي مشابهي مفهوم سازي شده اند، ولي به طور مستقيم با موقعيت ها و مسائل بين فردي ارتباطي ندارند.

سومين حوزه اصلي مهارتهاي شناختي به پردازش اطلاعات و دقت و انطباق نظرات و باورهاي منتج در خصوص خود، ديگران و محيط پيرامون مربوط مي شود. در اين حوزه به روشهايي كه خطاها و تحريف هاي شناختي و باورهاي غير منطقي افراد به هنگام تعبير و تفسير رويدادها موجب حالات هيجاني و باورهاي غير منطقي افراد به هنگام تعبير و تفسير رويدادها موجب حالات هيجاني و يا پاسخ هاي رفتاري ناسازگارانه مي شوند، توجه قابل ملاحظه اي شده است (راينيكه و همكاران، 1991).

مهارتهاي رفتاري

مهارت هاي رفتاري عنصر دوم مدل چهار بعدي هستند. موقعي كه شخص براي رسيدن به يك نتيجه دلخواه رفتاري را بر مي گزيند، بايد آن رفتار در دسترس فرد باشد؛ يعني، رفتاري كه فرد هم از آن اطلاع دارد و هم كاملاً مهارت هاي لازم براي ابراز آن رفتار را فرا گرفته است.

مجموعه مهارت هاي رفتاري ويژه اي كه ممكن است مفيد باشند، اصولاً نامحدود است. با اين همه، چندين آمايه گسترده از رفتارها وجود دارد كه تعداد زيادي از مهارت هاي ويژه را در بر مي گيرند. و بدين ترتيب چهارچوب سازمان دهنده مفيدي را مهيا مي سازند. آمايه هاي گسترده مهارت ها كه براي موفقيت انطباقي كودك مهم تشخيص داده شده اند عبارتنداز مذاكره، ايفاي نقش يا اتخاذ ديدگاه، جرات مندي انطباقي، اكتساب حمايت و يا اطلاعات، مهارتهاي محاوره اي براي شروع و تداوم تعامل هاي اجتماعي، مهارت هاي فراگيري / يادگيري دانش و رفتار مهربانانه با ديگران (راينيكه و همكاران، 1991).

كفايت هاي هيجاني

نظم بخشي و ظرفيت هاي كارآمد مقابله سومين حوزه محوري كفايت هاي بنيادي را تشكيل مي دهند. براي عملكرد موثر در موقعيت هاي اجتماعي، كودك بايد ظرفيت كنترل برانگيختگي هيجاني را داشته باشد كه از موقعيت هاي فشارزا، اضطراب زا و خشم ساز ناشي مي شود. كودكان و نوجواناني كه خودشان را قادر به تعديل پاسخ هاي عاطفي در چنين موقعيت هايي نمي بينند، نمي توانند راهبردهاي حل مسأله را كه قبلاً ياد گرفته اند به يوه انطباقي انجام دهند (دومين آمايه كفايت هاي اجتماعي موثر بر توانايي كودك در انطباق هيجاني، ظرفيت هاي عاطفي براي برقراري روابط مثبت با ديگران است (فلنر و همكاران، 1990).

مهارت هاي مبتني بر عاطفه مورد نياز براي برقراري روابط رضايت بخش عبارتند از ظرفيت برقراري پيوند مثبت و سازنده با ديگران، ايجاد و گسترش اعتماد و روابط حمايتي دو جانبه، شناسايي و پاسخ دهي مناسب به علايم هيجاني در عامل هاي اجتماعي و ايفاي نقش به نحو عاطفي و همدلي، نارسايي اين حوزه ها توانايي كودك را در انطباق اجتماعي در هر نقطه رشدمحدود مي سازد (راينيكه و همكاران، 1991).

آمايه هاي انگيزشي و انتظارات

چهارمين و آخرين حوزه محوري مدل چهار بعدي بر جنبه «عملكرد» كفايت اجتماعي مربوط مي شود. حتي موقعي كه كودك داراي توانايي شناختي حل مساله مي باشد تا رفتارهاي معيني را برگزيند.

ظرفيت نشان دادن رفتارهاي برگزيده را نيز دارد و مي تواند برانگيختگي هيجاني را نظم ببخشد، با اين همه اگر اعمال مزبور خوشايند به نظر نرسند و يا اعمالي تلقي شوند كه به نتايج ارزشمند نمي انجامند، كودك ممكن است در انجام آن با شكست مواجه گردد (فلنرو همكاران، 1990).

فلنر و همكاران (1990) سه حوزه جداگانه از عوامل انگيزشي و انتظارات را مشخص كرده اند كه براي رفتار با كفايت اجتماعي حايز اهميت هستند: ساختار ارزشي فرد، سطح رشد اخلاقي فرد و احساس اثر بخشي و كنترل خود. حوزه اي كه توجه بيشتري را جلب كردهاست، ساختار ارزشي فرد مي باشد. در اين حوزه عواملي مانندانگيزش براي پيشرفت تحصيلي، موفقيت درروابط و دستيابي به اهداف شغلي ارزشمند از نظر اجتماعي، همه اثرات چشمگيري بر رفتار دارند.

در مورد سطرح رشد اخلاقي، استدلال اخلاقي كودك يا نوجوان ممكن است او را بدانجا سوق دهد كه به رفتارهايي متفاوت از آنچه به عنوان رفتارهاي مناسب يا صحيح توسط پژوهشگران، متخصصان و يا كلا جامعه تعريف شده اند، اقدام كند (فلنر، كاوس و پريماورا[2] ، 1988).

كفايت اجتماعي و بهداشت رواني مثبت

آخرين ويژگي اصلي مدل به رابطه كفايت اجتماعي با پيامدهاي انطباقي و بهداشت رواني مثبت مربوط مي شود. فلنر و همكاران (1990) استدلال كرده اند كه تمايز بين كفايت اجتماعي و بهداشت رواني، رويكرد كارآمدتري است. آنها پيشنهاد كرده اند كه بهتر است كفايت اجتماعي به متدله «يك مؤلفه ضروري، ولي ... نه برابر، براي بهداشت رواني سالم.

در نظر گرفته شود (فلنر و همكاران، 1990). اين ديدگاه حكايت از آن دارد كه انتظار مي رود مقداري كفايت اجتماعي براي بدست آوردن پيامدهاي مثبت بهداشت رواني ضروري باشد. با وجود اين، برخي افراد ممكن است كفايت اجتماعي داشته باشند و باز هم در دستيابي به بهداشت رواني به دلايل ديگر با شكست مواجه شوند (فلنر و همكاران، 1990).

همچنين لازم به ذكر است كه ارتباط بين كفايت اجتماعي و بهداشت رواني سالم دوجانبه مي باشد (فلنر و همكاران، 1990؛ سامروف و فيس[3]، 1989؛ واچتل[4]، 1994). براي مثال، انتظار مي رود بر خورد موثر با دنياي اجتماعي، خود انگاره مثبت را پرورش دهد. با اين وجود، سطح عزت نفس نيز به طور دوجانبه جنبه هاي گوناگون كفايت اجتماعي را تحت تاثير قرار مي دهد، مثلاً اگر كودك در پرداختن بهانواع مختلف تعامل هاي اجتماعي احساس كارآمدي كند احتمال آن مي رود كه به راهبردهاي انطباقي مهمي دست زند كه بدون چنين احساس كارآمدي باز داري مي شوند (براي مثال، تلاش براي شروع و استمرار تعامل هاي مثبت با همسالان). بررسي هاي تجربي درباره همبسته هاي انطباقي كفايت اجتماعي در ميان كودكان و نوجوانان عموماً رابطه مثبتت معناداري بين شاخص هاي كفايت اجتماعي و بهداشت رواني نشان داده اند (كومپاس، ملكاونه و فونداركاركارو[5]، 1988).

[1] - Impersonal

[2] - Cauce & Primarera

[3] - Sameroff & Fiese

[4] - Wachtel

[5] - Compas, Malcame & Fondacaro

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.