پنجشنبه ۱۷ اسفند ۰۲

دانلود مقالات پايان نامه

اجتماع خوف و رجا چيست و چه تاثيري بر زندگي دارد؟

۱۲۷ بازديد

- تبين واژه رجاء

رجاء" در لغت به معناي گمان به وقوع چيزي است كه موجب خوشحالي باشد كه در فارسي از آن به اميد، تعبير مي گردد.(راغب اصفهاني ، 1412)

"رجا، " اميدواري و مظنه رسيدن به چيزي است كه باعث مسرت باشد را گويند و اين سرور، وقتي رجا است كه بسياري از اسباب رسيدن به محبوب را تحصيل كرده باشد اما توقع چيزي كه هيچ يك از اسباب محبوب را مهيا نكرده آن را رجا نگويند، بلكه غرور و حماقت گويند. همانند كسي كه انتظار گندم بكشد در حالي كه تخم آن را در زمين شوره‌زاري كه بي‌آب است افكنده باشد و اگر كسي بعضي اسباب را تحصيل نكرده كه رسيدن به محبوب نزديك باشد آرزو و تمني گويند. مثل آن كه دانه را در زمين مستعدي افكنده باشد اما در آب دادن كوتاهي كند. (نراقي ،1373)

بنابراين سزاوار است كه بنده در قلب خويش، بذر ايمان پاشيده و با آب طاعات، سيرابش كند، و كشت خويش را از خار اخلاق پاك كند؛ و آنگاه از فضل خداي، اميد ،ثبات قدم و خير عاقبتي كه منتهي به مغفرت شود، داشته باشد.چنين انتظاري «رجاء» ناميده مي‌شود و پسنديده است.(جباران،  1378)

2-9  خوف و رجاء

از جمله شناختهاي انسان به خدا معرفت اين حقيقت است كه خدا نعمت هايي كه به مادر اين دنيا داده مانند عمر و صحت و سلامتي -دوستان-اولاد –اموال و غيره از وي پس مي گيرد. و به عبارتي اين نعمت ها را از او سلب مي كند و نيز معرفت به اين كه وي قادر است در جهان ابدي اوراازنعمت ها محروم و به عذاب و رنج ابدي مبتلا و به دوري از بهشت و نعمت هايش و از همه بدتر به دوري از خداو رحمت خداگرفتارسازد ودر مقابل هم مي تواندبه ادامه بارش رحمت ادامه و به آن بيافزايد .توجه به اين معني و شناخت به خدا دوحالت نفساني خوف و رجاءرا بر ما برمي انگيزد. بنابراين خوف و رجاءبه آينده انسان مربوط مي شود . برخلاف شكر كه در مقابل نعمتهايي است كه خدا قبلا به انسان داده است خووف حالتي است ناشي از شناخت به خدابه اين لحاظ كه اوقادر است نعمت هارا از ماسلب كند و از نعمتهاي اخروي محروممان سازد ورجاءحالتي است ناشي از شناخت خدابه اين لحاظ كه قادر است در آينده به اعطاءنعمتها ي دنيوي ادامه دهد و از نظر كمي وكيفي بر آن بيفزايد . خوف از محروميت رحمت خدا و اميد به آينده بهتر در فطرت انسان ريشه دارد و عامل نيرومندي براي حركت انسان به شمار مي آيد .( مصباح ،  1386)

خوف و رجاء يا "بيم و اميد" در آيات و روايات دو صفت از صفات خوب مؤمنان راستين است. اهل ايمان نه از غضب و عذاب خداوند ايمن مي شوند و نه از رحمتش مأيوس و نااميد مي گردند. توازن اين بيم و اميد كه ضامن تكامل و پيشروي آنها در راه خدا است همواره در وجودشان حكمفرماست چرا كه غلبه خوف بر اميد، انسان را به يأس و سستي مي كشاند و غلبه رجاء  و طمع، انسان را به غرور و غفلت وا مي دارد و اين هر دو دشمن حركت تكاملي انسان در مسير او به سوي خدا است. به وسيله دو بال خوف و اميد انسان مي تواند به اوج آسمان سعادت پرواز كند و مسير تكامل را طي نمايد. (انصاريان  ، 1386)

2-10-اجتماع خوف و رجا

منظور از اجتماع "خوف و رجا ء"بهره مندي آدمي از اين دو ويژگي دروني است. به طوري كه تعادل دروني خود را به طور مداوم حفظ كند و هرگاه غرور و غفلت دامنگير او شد "خوف و ترس " سراسر وجودش را فرا گيرد وهرگاه نااميدي و افسردگي دامنگير او شد رجاء و اميد به رحمت دل او را لبريز كند لذا اين دو بايد در هر زمان در قلب انسان باشد تا آن تعادل مطلوب حاصل گردد و زمينه براي تكامل و صعود انسان به سوي سعادت ابدي و كمال فراهم گردد مانند كوهنوردي كه در حال صعود از كوه بايد هم بيم از سقوط داشته باشد و احتياط كند و هم اميدوار به صعود با توانمندي و سلامتي باشد كه از راه باز نايستد .(انصاريان ،1386)

طبق فرامين ديني ماترس و اميد همراه هم هستند و انسان بايد بين آنها تعادل را حفظ كند . خوف  و رجاءمثل دوبال پرنده هستند كه نقص در يكي،ديگري رانيز ناقص مي كند . (سلگي ،1376)

يَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَيَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّه.از آخرت مي ترسد وبه رحمت پروردگارش اميدوار است .  (زمر9)

حضرت على عليه السلام فرمودند: «خيرُ الاعمال اعتدال الرجاء والخوف؛ بهترين كارها، تساوي بين خوف و رجانسبت به خداوند است.(محمدي ري شهري ،1377)

در امور معنوى توازن ترس و اميد، ضامن رشد و تكامل به سوى كردگار است. غلبه ترس بر اميد، آدمى را به نوميدى و نيستى مى كشاند چنان كه سنگينى اميد بر ترس از پروردگار نيز او را به غرور و غفلت مى كشاند؛ در نتيجه سبب در جا زدن و مانع سير تكاملى آدمى خواهد شد. بندگان خاص بيم و اميد را در كنار هم دارند و خدا را با خوف وطمع مى خوانند.(مكارم شيرازي ،1374)

امام صادق عليه‌السلام در بخشى از وصيتنامه خود به ابن ‌جندب، نجات يافتگان از عذاب الهى را كسانى معرفى مى كند كه خوف و رجاء حقيقى متعادل در دل هايشان وجود دارد: يهلك المتكل على عمله... قلت فمن ينجو؟ قال الذينهم بين الرجاء والخوف...؛ كسى كه به اعمال خود (اعمال خوب) تكيه نموده است به هلاكت مى رسد و كسى هم كه به اميد رحمت خداوند بر انجام گناهان جرات پيدا مى كند نجات نخواهد يافت. (ابن جندب) سؤال كرد پس چه كسى نجات پيدا مى كند؟ حضرت فرمودند: كسانى كه حالشان ميان خوف و رجاء باشد.(محمدي ري شهري ،1377)

خوف و رجاء امرى نسبي و داراي مراتبي است و حد نصابى دارد كه حداقل مرتبه آن را بايد مؤمن داشته باشد. اگر اميد انسان به رحمت خداوند به گونه اى باشد كه فكر كند آن قدر رحمت خدا واسع است كه همه را كارهاي ناپسند او رامى آمرزد، باعث مى شود تا انسان گستاخ شود و از ارتكاب گناهان باكى نداشته باشد. در واقع  خداوند از روى اعمال افراد، آن ها را مى آمرزد و به بهشت مى برد و يا عذاب نموده و به جهنم مى برد.(مصباح ، 1386)

عبادتي كه از رجاء ناشي شود بهتر از عبادتي است كه از" خوف " سرچشمه مي‌گيرد؛ چه اين كه نزديكترين بندگان به خدا، محبوب‌ترين آنهاست، همچنين  محبّت موجب غلبه رجاء بر قلب مي‌شود. و به همين خاطر است كه در شرع مقدّس به حسن ظن و رجاء تشويق و ترغيب‌ها شده است، مخصوصاً به هنگام رسيدن مرگ.

حضرت امام علي (ع) در خطبه‌182 مي‌فرمايند:

نَسْتَعِينُ بِهِ اسْتِعَانَهَ رَاجٍ لِفَضْلِهِ، .... ، وَنُؤْمِنُ بِهِ إيمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِناً

از خدا استعانت مي‌جويم، همچون كسي كه به فضل و رحمت خدا اميد بسته است ...، و بسان كسي كه با يقين كامل به او اميدوار است، ايمان دارم.

و در جاي ديگر مي‌فرمايند:(نهج البلاغه خطبه 115)

اللَّهُمَّ .... فَكُنْتَ الرَّجَاءَ لِلْمُبْتَئِسِ

خدايا... فقط تو، مايه اميد هر بيچاره‌اي

و نيز مي‌فرمايند:(نهج البلاغه خطبه160)

وَ كُلُّ رَجاءٍ الّا رَجاءَاللهِ تَعالي ـ فَإنَّهُ مَدخُولٌ

هر اميدي، نا به جاست جز اميد به خداي متعال

هرچند كه انسان از يك طرف به "رجاء"  تشويق و ترغيب‌ها شده است؛ امّا نبايستي، از جهت ديگر، انسان، از رحمت خداوند متعال نا اميد و مأيوس بشود.زيرا

:   قرآن كريم در اين زمينه مي‌فرمايد

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ اَسْرَفُوا عَلـي اَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ . (زمر 53)

بگو: اي بندگان من كه برخود اسراف و ستم كرده‌ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مي‌آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است .

حضرت امام علي (ع) نيز مي‌فرمايند:(نهج البلاغه حكمت 377)

وَلَاتَيْأسَنَّ لِشَرِّ هذِهِ الْأُمَّهِ مِنْ رَوْحِ اللهِ لِقَولِهِ: إنَّهُ لَايَيْأسُ مِنْ رُوْحِ اللهِ اِلّا الْقَوْمِ الْكَافِرُونَ.

حتّي بدترين فرد نيز نبايد از رحمت خدا مأيوس باشد ـ زيرا خداوند فرمود: جز كافران نبايد از رحمت خدا مأيوس باشند( يوسف/87).

اميد و ترس افراد به ميزان شناخت و نيازهايى كه درك مى كنند، بستگى دارد. مثلاً ترس و اميد يك كودك دو سه ساله فقط در محدوده خواسته هايى كه دارد شكل مى گيرد. او هيچ وقت نسبت به مسائل بين المللى، مسائل اجتماعى، مسائل معنوى و اخروى و... ترس و اميدى ندارد زيرا هيچ تصورى از آن‌ها ندارد و يا مثلاً از يك سو، افراد عادى از بيمارى، فقر، گرفتارى هاى زندگى و... ترس دارند و از سوى ديگر، اميد دارند كه پول دار بشوند و همسر خوب، خانه خوب و موقعيت اجتماعى خوبى بدست آورند. افرادى كه يك مقدار معرفت شان بيشتر است مسائل معنوى را هم در نظر مى گيرند. براى مثال از اين كه عقل و ايمان شان از بين برود، مى ترسند و اميد دارند كه بر معرفت و ايمان شان افزوده شود.آنها كسانى هستند كه به آخرت ايمان دارند به ثواب هاى اخروى اميد دارند و از عذاب هاى اخروى مى ترسند. (مصباح ،1384)

اميد انسان به رحمت خدا  ،بايد مثل زراعت يك زارع باشد كه بذر سالم در زمين مناسب مي كارد و تمام مراقبتهاي لازم را انجام مي دهد و به انتظار محصول مي نشيند و نه اينكه بذر را در شوره زار بكارد يا بذر سالم نباشد ،چنين چيزي حماقت است پس انسان بايد عمل همراه تقواداشته باشد و رعايت اخلاقيات نمايد تا اميدرحمت داشته باشد نه اين كه كامراني و شهوت راني كند و اميد رحمت و عفو داشته باشد . كه مصداق آيه 169سوره اعراف مي شوند ،كه در مقام توبيخ گفتار كساني است كه توجه به متاع دنيا دارند و انتظار مغفرت دارند . (موسوي همداني ، 1363)

امام علي (ع) حد ميانه واعتدال هر امري را توصيه مي كند و از افراط و تفريط نهي ميكند . اميد زياد را باعث ايجاد حرص و طمع ونا اميدي را باعث تاسف و هلاكت ميداند . بي صبري ، رسوايي، غفلت را به دنبال دارد در نتيجه افراط و تفريط در هر امري زيانبار و مايع فساد است و انسان همواره بايد ميان خوف و رجا باشد و حد اعتدال را رعايت كند (جابر ، 1390)

مرعوب بودن از چيزي كه وحشت زا و رعب آور است و اميدوار بودن او به چيزي كه زمينه رفاه را فراهم ميكند در هر كسي هست ولي همين اميد و ترس يا وعده و وعيد به دو قسم تقسيم مي شود ، وعده و وعيد هاي دروغ ، وعده و وعيد هاي درست . اولي سراب گونه است و انسان را به سوي خود فرا مي خواند و دومي مانند چشمه ايي زلال انسان را به سمت خود دعوت مي كند كه در قرآن از هر دو سخن رفته است. شيطان از بيرون و نفس اماره از دروون انسان را به سوي سرآب وعده مي دهند و از اموري كه واقعيّت ندارند مي ترسانند امّا خداوند از راه وحي به انبيا ، فرشته ها و عقل وعده هاي درست را به سوي انسان سالك باز مي كند(جوادي آملي، 1363).

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.