راهكارهاي تنظيم هيجان
درخصوص راهكارهاي مختلف تنظيم هيجان، در مباني نظري و تحقيقات پيشين، ديدگاههاي مختلفي ارائه شده است. راهكارهاي متمركز بر پيشايند و پاسخ گروس (2007) كه ذكر شد، يك نمونه معتبر از اين ديدگاهها ميباشد. برخي ديگر از محققان همچون گرنفسكي، كريج و اسپين هاون (2001)، راهكارهاي شناختي تنظيم هيجان را مطرح ساختند كه شامل موارد زير است:
سرزنش خود[4]: بدين معنا كه فرد، خود را در تجربيات تلخ مسئول و مقصر ميداند و به شدت گرفتار احساس گناه است. اين احساس گناه بالا ممكن است منجر به بيماريهاي رواني همچون افسردگي گردد. بررسيها نشان ميدهد كه سبكهاي اسنادي در سرزنش خود دخيل است و ميتواند سرزنش خود در سطح رفتاري با بازده مثبت در عملكرد همراه شود (همان منبع).
سرزنش ديگران[5]: اين مفهوم مبتني بر اين فكر است كه ديگران مسئول و مقصر اتفاق بدي هستند كه براي فرد رخ داده است. مطالعات نشان دادهاند كه سرزنش و مقصر دانستن ديگران با بهزيستي هيجاني ضعيف همراه است و در سطح عملكردي با مشكلات رفتاري همراه ميشود. سرزنش خود و ديگران مبتني بر نحوه اسناد فرد به دروني، باثبات و كلي بودن عليت تجارب و وقايع (بخصوص وقايع منفي) ميباشند (گرنفسكي و همكاران، 2002).
پذيرش[6]: اين موضوع بر پذيرش رويداد و تجربه تلخ و كنارهگيري از آنچه روي داده است، دلالت دارد. پذيرش يك راهبرد مقابلهاي است كه رابطه مثبتي با خوشبيني و عزت نفس و رابطه منفي با ميزان اضطراب فرد دارد. اگرچه خود فرايند پذيرش، خوب است اما براي بسياري از وقايع، سطوح خيلي بالاي پذيرش ميتواند نشانگر نوعي از كناره گيري حسي شود و به احساس عدم توانايي در تاثيرگذاري روي وقايع منجر گردد.
نشخوار ذهني[7]: اين مفهوم به معناي تفكر مداوم فرد به احساسات و تفكرات همراه با اتفاق ناخوشايند بدون اقدام موثر در جهت اصلاح محيط بلاواسطه دلالت دارد. پژوهشها نشان دادهاند كه شيوه مقابلهاي نشخوار ذهني با سطوح بالاي افسردگي همراه است و البته اين نحوه تفكر تا حدي هم ميتواند به مقابله با شرايط تنيدگي زا كمك كند (گرنفسكي همكاران، 2001؛ گرنفسكي و همكاران، 2002).
توجه مثبت مجدد[8]: اين مفهوم به معناي فكر كردن درباره وقايع مثبت به جاي منفي ميباشد. تحقيقات نشان دادهاند كه اين راهبرد به خودي خود تأثير مثبت روي سلامت رواني انسانها دارد؛ اما به كارگيري اين راهبرد در سطوح بالا ميتواند به عنوان ترك رابطه رواني محسوب گردد. گمان بر اين است كه اين راهبرد در كوتاه مدت ياري دهنده و در طولاني مدت مانع از مقابله سازنده با رويداد هاي منفي گردد.
توجه مجدد به برنامه ريزي[9]: اين روند به تفكر دربارهي برنامههايي كه براي مداخله در رخدادهاي منفي يا تغيير موقعيت اشاره دارد طرح ريزي مي شود. اين راهبرد لزوماً يك راهبرد مقابله شناختي مثبت است. اين راهبرد متمركز بر عمل است بدين معنا كه صرفأ شناختي نيست بلكه همراه با عمل ميگردد و رفتاري حقيقي به دنبال دارد. توجه مجدد به برنامه ريزي ميان مقابله مواجهه اي (تلاش پرخاشگرانه براي مقابله با موقعيت) و حل مسئله برنامه ريزي شده تمايز قائل مي شود. حل مسئله برنامهريزي شده شامل دو مولفه است؛ الف) شناختي: رويكرد تحليلي به مسئله داشتن ب) رفتاري: تلاش رفتاري براي تغيير موقعيت. اين راهبرد همچنين تركيبي است از دو حوزه از مقابله مسئله محور: الف) حوزه رفتاري (مقابله فعال) ب) حوزه شناختي (برنامه ريزي). بنابراين اين راهبرد در هم آميزندهي عناصر شناختي و رفتاري است، با خوش بيني و عزت نفس رابطه مثبت و با اضطراب رابطه منفي دارد.
بازارزيابي مثبت[10]: شامل معناي مثبت بخشيدن به وقايع و اتفاقات زندگي ميباشد. جنبه اصلي اين راهكار تفكر به اين امر است كه اتفاقات زندگي ميتوانند فرد را قويتر كنند و جستجوي جنبههاي مثبت يك اتفاق در آن رخ ميدهد. اين راهبرد نيز با خوش بيني و عزت نفس رابطه مثبت و با اضطراب رابطه منفي دارد.
اتخاذ ديدگاه[11]: شامل اتخاذ اين ديدگاه يا نحوه تفكر كه وقتي يك سري از عوامل با هم همراه شوند و يا نقش يك سري عوامل ديگر اگر ضعيف شود اتفاقي خواهد افتاد. اين راهبرد با انواع گوناگوني از بيماري هاي رواني همبستگي نشان داد.
فاجعه آميز پنداري[12]: شامل نوعي از تفكر است كه رخداد را وحشتناك ميپندارد و معتقد است كه اين اتفاق بدترين چيزي است كه در زندگي هر كسي رخ مي دهد. كاربرد زياد اين راهبرد به مشكلات هيجاني و بيماريهاي رواني منجر ميشود. در كل به نظر ميرسد اين راهبرد كه با غيرانطباقي بودن، پريشاني هيجاني و افسردگي مرتبط شود.
اما جامعترين طبقهبندي انواع راهكارهاي تنظيم هيجان را ميتوان در مدل كارور و همكاران (1989) يافت كه بر طبق نظر آنها پانزده نوع تنظيم هيجان اشاره ميكند، شامل انطباق فعال، برنامهريزي، سركوب فعاليتهاي ديگر، مهار ، جستجوي حمايت اجتماعي ابزاري، تكيه به حمايت اجتماعي هيجاني، تفسير مجدد مثبت، پذيرش، انكار، گرايش به مذهب، عدم درگيري ذهني، عدم درگيري رفتاري، تمركز بر هيجان، شوخي و سومصرف مواد ميباشد. در زير به طور مختصر بدانها اشاره ميشود.
انطباق فعال: اين فرايند به معناي گام برداشتن فعالانه در جهت منابع استرس يا بهبود اثرات آنهاست. انطباق فعال شامل شروع فعاليت جهتدار، افزايش تلاش و كوشش در جهت حل مسئله ميباشد. آنچه كه در اينجا انطباق فعال خوانده مي شود به آنچه كه لازاروس و فولكمن (1984) انطباق متمركز بر مسئله گفتهاند بسيار نزديك است.
برنامهريزي: اين مفهوم به معناي تفكر راجع به اين مسئله كه چگونه با رويدادهاي منفي روبرو شويم. برنامهريزي شامل راهبردهاي عملي، تفكر راجع به گام هاي پيش رو و اينكه چگونه به بهترين صورت ميتوان از پس مسئله برآمد، ميباشد. اين فعاليت كاملاً متمركز بر مسئله است.
سركوب فعاليتهاي ديگر: اين مكانيسم به اين معناست كه فرد پروژههاي ديگر را كنار ميگذارد و تلاش ميكند كه تمركزش با چيزي ديگر غير از مسئله به هم نخورد. به عبارتي فرد شركت در فعايتهاي ديگر را كنار مي گذارد تا هر چه بيشتر بر چالش پيش رو يا تهديد پيش رو متمركز شود.
مهار: اين فرايند به معناي انتظار جهت فرا رسيدن زمان مناسب براي عمل كردن موثر ميباشد. اين راهكارها شامل عقب كشيدن خود و به صورت ناپخته و نابالغ عمل نكردن است. مهار را ميتوان يك راهبرد فعال انطباق دانست، زيرا كه رفتار فرد در آن بر مقابله موثر با عوامل تنشزا متمركز است. از طرفي اين راهبرد منفعل است زيراكه همراه با عمل نكردن و انتظار كشيدن ميباشد. مهار به معناي يك راهبرد بالقوه در نظر گرفته ميشود، و گاهي ضروري است
جستجوي حمايت اجتماعي ابزاري: مردم به دو دليل ميتوانند به دنبال حمايت اجتماعي باشند. اول به دليل ابزاري، يعني به دنبال كسب اطلاعات، ايده يا كمك از ديگران بودن كه نوعي راهكار مسئلهمدار است و دوم به صورت هيجاني مانند كسب حمايت اخلاقي و جلب دلسوزي، همدردي و درك از سوي اطرافيان كه از راهكارهاي هيجان مدار به حساب ميآيند. اين دو از نظر مفهومي با هم متفاوت هستند ولي در عمل اشتراكاتي نيز دارند (آلدوين[13] و رونسون[14]، 1987).
جستجوي حمايت اجتماعي هيجاني: تمايل براي جستجوي حمايت اجتماعي از نوع هيجاني يك شمشير دو لبه است. اين روش به طرق مختلفي كاركردي است. فردي كه با تغيير پر استرس روبرو شده است و احساس ناامني ميكند با كسب اين نوع حمايت ميتواند به اطمينان لازم دست يابد. بنابراين اين راهبرد برگشت به انطباق مسئلهمحور را ميسر ميسازد. از طرف ديگر گاهي منابع همدردي كه فرد مورد استفاده قرار ميدهد مفري ميشود براي تخليه هيجانها روي ديگران كه اين كاركردي سازگارانه نيست و همچنين به نظر ميرسد تكيه به آن، نوعي حالت انفعالي را پرورش ميدهد. (برمن[15] و تارك[16]، 1981؛ بيلينگز[17] و موس[18]، 1984).
تمركز بر هيجان: اين مكانيزم يك راهكار نزديك به جستجوي حمايت اجتماعي هيجاني كه در آن تأكيد بر هيجان و تخليه هيجان است، يعني تأكيد بر پريشاني و غم كه فرد تجربه ميكند و تخليه و تهويه و بيرون دادن هيجانها و احساسات (شف[19]، 1979). اين نوع پاسخ گاهي كاركردي و مفيد است؛ براي مثال هنگاهي كه يك فرد براي انطباق با غم فقدان كسي به سوگواري ميپردازد. در اينجا اين شك بوجود مي آيد كه آيا تأكيد بر چنين هيجانهايي (مخصوصا براي زمان طولاني) ميتواند مانع سازگاري و انطباق شود (فلتن[20]، رونسون[21]و هينريچسن[22]، 1984)؟ به نظر شير[23] و كارور[24] (1977) برجسته كردن پريشاني باعث تشديد پريشاني ميشود و تأكيد بر پريشاني ممكن است فرد را از تلاش مسئلهمدار دور كند.
عدم درگيري رفتاري: اين راهكار به معناي كاهش تلاش در جهت برخورد با عوامل نگران كننده است و حتي منجر به كشيدن دست از تلاش براي كسب هدفي ميگردد كه در آن عوامل نگران كنندهاي وجود دارد. عدم درگيري رفتاري با مفهوم درماندگي بسيار درهم تنيده است. در تئوري، عدم درگيري رفتاري زماني به وقوع مي پيوندد كه فرد در انتظار نتيجه بسيار ضعيف است.
عدم درگيري ذهني: شامل انواع فعاليتهايي است كه در آن فرد از تفكر راجب ابعاد رفتاري يا اهداف استرس زا دور ميشود. راهبردهايي كه عدم درگيري ذهني را نمايش مي دهند شامل فعاليتهاي جايگزيني است كه ذهن فرد را از مسئله دور ميكند. خيالپردازي، فرار از طريق خوابيدن، يا پناه بردن به تلويزيون. اگرچه عدم درگيري رفتاري گاهي سازگارانه است ، اما اين پاسخها اغلب از انطباق سازگارانه جلوگيري مي كند (آلدوين و رونسون، 1987؛ بيلينگز و موس، 1984).
تفسير مجدد مثبت: لازاروس و فولكمن (1984) به اين روش ارزيابي مجدد ميگويند. در اين راهكار انطباق بر هيجانها متمركز است تا بر خود مسئله نگرانكننده. برخورد با مسئله نگرانكننده با كلمات مثبت فرد را تشويق ميكند تا فعال باقي بماند و بر فعاليتهاي مبتني بر انطباق مسئلهمدار متمركز شود.
انكار: اين مكانيزم نوعي پاسخ به محركهاي تنش زاست كه گاهي اوقات در ارزيابي اوليه بروز ميدهد و شرايط انطباق را تسهيل ميكند (كوهن و لازاروس، 1973) در مقابل اين ديدگاه وجود دارد كه انكار خود مشكلات جديدي بوجود ميآورد بدون اينكه بتوان از طريق آن منبع استرس را ناديده گرفت. به عبارتي ديگر، انكار واقعيت رخ داده، باعث جديتر شدن رخداد مي شود و در نتيجه فرايند انطباق را دشوارتر ميسازد (متيوس[25]، سيگل[26]، كولر[27]، تامپسون[28] و وارات[29]، 1981). ديدگاه سوم بر اين است كه انكار در مراحل اوليه مقابله با رويداد منفي مفيد است اما در مراحل بعدي از انطباق جلوگيري ميكند (مولن[30] و سالس[31]، 1982). مقصود از انكار در اين مدل، تكذيب وجود عامل نگران كننده يا واقعي بودن آن مي باشد.
پذيرش: راهكارهاي مقابلهاي عكس انكار، پذيرش است. پذيرش به عنوان نوعي پاسخ انطباقي كاركردي است، بدين معنا كه وقتي فردي واقعيت شرايط نگران كننده را مي پذيرد، استنباط چنين است كه وي براي مقابله با اين شرايط تلاش خواهد كرد. پذيرش به دو جنبه از فرايند انطباق اشاره دارد. الف) پذيرش واقعي بودن شرايط نگران كننده كه مربوط به ارزيابي اوليه است ب) پذيرش نقصان در راهكارهاي انطباقي فعال ضمن موفقيت كه مربوط به ارزيابي ثانويه است. البته پذيرش در موقعيتهايي كه عامل نگرانكننده نياز به انطباق را ميطلبد، اهميت بيشتري دارد تا موفقيتهايي تنشزايي كه براحتي قابل تغيير هستند (كارور و شير، 1981).
گرايش به مذهب: گرايش به مذهب جهت انطباق و تغيير هيجانات منفي نيز يكي از راهكارهاي مقابله اي به حساب ميآيد. پژوهشها بيانگر آن هستند كه اين روش براي بسياري از مردم داراي اهميت وافري است (مككر[32] و كوستا[33]، 1986). از جمله عللي كه مردم براي تغيير هيجانات منفي خويش و مقابله با شرايط ناگوار به مذهب روي ميآورند، ميتوان به موارد متعددي اشاره كرد از جمله مذهب به عنوان منبع حمايت هيجاني، مذهب به عنوان وسيلهاي براي تفسير مجدد مثبت و رشد و همچنين روشي براي انطباق فعال. شافرانسك (1994) نيز معتقد است كه مذهب ميتواند به عنوان منبعي براي جستجوي معنا و همچنين چارچوب مسأله، در تنظيم هيجانات نقش مؤثري ايفا كند. از جمله راهكارهاي مذهبي جهت انطباق شامل نماز خواندن، قران خواندن، روزه گرفتن، دعا كردن، شركت در فعاليتهاي مذهبي، انفاق كردن و اعمالي از اين دست ميباشد[34].
شوخي: نوعي راهكار شناختي است كه فرد در برخورد با عوامل تنشزا جهت ايجاد نگاه متفاوتتر و مثبتتر از آن استفاده مي كند. در اين راهكار، فرد به دنبال كاستن از شدت تنش و چالش مسئله با استفاده از شوخي و ديدن جنبه هاي جالب قضيه ميباشد.
سؤمصرف مواد: استفاده از انواع مواد مخدر و نوشيدني در جهت مقابله با تنش و فرار از مسئله را شامل ميشود. اين راهكار در كوتاه مدت به فراموشي مسئله و كاستن از شدت تنش منجر ميشود اما پژوهشهاي متعدد غيرانطباقي بودن آن و پيامدهاي ناگوار آن را نشان دادهاند.
همان طور كه بيان شد تنظيم هيجاني در كاركردهاي متعدد رواني، شناختي، فيزيولوژيكي و رفتاري افراد تاثيرگذار است (گروس و تامپسون، 2007). بنابراين با تنظيم هيجان مؤثر، ارزيابيها و واكنشهاي ذهني افراد در برخورد با حوادث استرسزا تعديل شده و منجر به واكنشهاي شناختي، انگيزشي و رفتاري مناسب و مورد نياز در چنين شرايطي ميگردد (لازاروس، 1991؛ فرندهنلر[35] و هيز[36]، 1995، به نقل از گروس و تامپسون، 2007). عليرغم چندين دهه تحقيق بر روي اهميت بافت اجتماعي، بويژه خانواده، تا كنون تحقيقات بسيار كمي در زمينه تأثير روابط اجتماعي در رشد عواطف و كاركردهاي تنظيمي صورت گرفته است. در واقع، اگرچه اكثر روانشناسان معتقدند كه خانواده تأثير مهمي بر رشد عواطف كودكان و نوجوانان دارد؛ اما چگونگي اين تأثيرگذاري كمتر روشن شده است. يكي از عوامل و فرايندهاي مهم و زيربنايي، سبكهاي دلبستگي افراد ميباشد و تحقيقات متعدد نشان دادهاند كه سبك دلبستگي افراد تمام سطوح كاركردي افراد در برخورد با حوادث سخت را متأثر ميسازد (گيلات[37]، بانگ[38]، شيور، ونديكن[39] و ميكالينسر، 2005). بنابراين در پژوهش حاضر ابعاد دلبستگي به عنوان يك متغير پيشبين اساسي مدنظر قرار گرفته است.
[1] Granefski
[2] kraaij
[3] Spinhoven
[4] Self blame
[5] Other blame
[6] Acceptance
[7] Rumination
[8] Positive refocusing
[9] Refocusing on planning
[10] Positive reappraisal
[11] Putting into perspective
[12] Castastrophizing
[13] Aldwin
[14] Revenson
[15] Berman
[16] Turk
[17] Billings
[18] Moos
[19] Scheff
[20] Felton
[21] Revenson
[22] Hinrichson
[23] Scheier
[24] Carver
[25] Matthews
[26] Siegel
[27] Kuller
[28] Thompson
[29] Varat
[30] Mullen
[31] Suls
[32] Mc Crae
[33] ***ta
[34] راهكارهاي مذكور بر اساس گويههاي پرسشنامه كارور و شير و انطباق آنها با مذهب و فرهنگ كشور معرفي گرديدند.
[35] Frelndhandler
[36] Hayes
[37] Gillath
[38] Bunge
[39] Wendelken