چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۰۴

دانلود مقالات پايان نامه

مقايسه باورهاي غيرمنطقي اساسي، طرحواره هاي ناسازگار اوليه و بهزيستي رواني دانشجويان

۱۳۳ بازديد
  • توقع تاييد از ديگران[1]:

فرد اعتقاد دارد به اين كه لازم و ضروري است كه همه افراد ديگر جامعه او را دوست بدارند و تعظيم و تكريمش كنند. اين تصور غير عقلاني است، زيرا چنين هدفي غيرقابل دسترسي است و اگر فردي به دنبال چنين خواسته اي باشد، كمتر خود رهبر و بيشتر ناامن و مضطرب و ناقض نفس خود خواهد بود (شفيع آبادي و ناصري، 1386). روابط ميان فردي افراد با اعضاي خانواده، همسالان، هم كلاسي ها و سايرين، روي توقعات آنان از خودشان و ديگران تاثير مي گذارد. آن ها بر مبناي واكنش ديگران خود را خوب و ارزشمند محسوب مي كنند، وقتي ديگران آن ها را مي پذيرند احساس خوبي در مورد خودشان پيدا مي كنند. وقتي نيز با انتقادات والدين، همسالان، همسر و خانواده خود مواجه مي شوند، خود را انساني بد و بي ارزش مي بينند (شارف و شارف، ترجمه فيروزبخت، 1384). بايد بدانيم كه احترام به خود از تاييد ديگران نشات نمي گيرد، بلكه بوسيله رضايت داشتن و افتخار كردن به راهي كه در زندگي براي خود برگزيده ايم ناشي مي شود. درنتيجه مي توان تمام سعي خود را روي خودپذيري معطوف كرد، و از آنجايي كه در مورد خودپذيري نمي توان قضاوت كرد و غيرقابل داوري است، بنابراين حتي اگر نتوانيم به نحوي كه مي خواهيم عمل كنيم، باز هم نبايد از خود ارزيابي منفي داشته باشيم و خود را طرد كنيم و با خودپذيري احتمال تمركز بر اصلاح رفتار، بيشتر خواهد بود، در حالي كه فرد با طرد خود كمتر به اصلاح رفتار خواهد پرداخت (وودز[2]، 2000).

فرد معتقد است كه گروهي از مردم شرور و بد ذات هستند و بايد به شدت تنبيه شوند. در واقع شخص بر اين باور است كه سايرين و از جمله خودش به خاطر اشتباهات و خطاهاي مرتكب شده، سزاوار سرزنش و تنبيه هستند. مسلما همه مردم در زندگي خود دچار خطا و اشتباه مي شوند و چون شخص بر اين باور است كه به خاطر اشتباهات خود بايد سرزنش و تنبيه شود، دائما نسبت به خود و ديگران احساس خشم كرده و دچار احساس گناه و افسردگي مي شود. بنابراين فرد با اينگونه احساسات نسبت به خود و ديگران نمي تواند اشتباهات را به موقع تشخيص داده و تصحيح نمايد. اين عقيده بدين جهت غير عقلاني است كه معيار مطلقي براي درست و نادرست موجود نيست و انسان آزادي زيادي در انتخاب ندارد. اعمال نادرست يا غير اخلاقي، محصول حماقت، جهالت و يا اختلال عاطفي است. تمام انسان ها دچار خطا و اشتباه مي شوند. سرزنش و تنبيه معمولا به بهبودي رفتار نمي انجامد، زيرا در كاهش حماقت،افزايش هوشمندي و تعادل عاطفي تاثيري نمي كند؛ در حقيقت سرزنش و تنبيه به اختلال عاطفي بيشتر و رفتار بدتر مي انجامد ( شفيع آبادي و ناصري، 1386). آنچه ما اينجا به نتيجه مي رسيم، اين حقيقت است كه دچار اشتباه نشويم، ما تصميماتي مي گيريم و طبق آن ها رفتار مي كنيم، برخي اوقات اين تصميمات عواقب ناخوشايندي براي ما و حتي ديگران به بار مي آورد كه راه هايي را براي جبران اين عواقب بد در نظر مي گيريم، از جمله: تلافي كردن، جبران خسارت وارده، پرداخت خسارت مالي، معذرت خواهي و مانند آن. همچنين مي توان تلاش كرد كه توانايي تصميم گيري را تغيير داده تا هنگامي كه در آينده با موقعيت مشابهي روبرو شديم، بتوانيم تصميم متفاوتي بگيريم كه احتمال عواقب بد در آن كمتر باشد. اگرچه به دنبال عمل اشتباهي كه مرتكب شديم و به دنبال عواقب بد آن، شروع به سرزنش كردن خود نماييم، آيا احتمال دارد در چنين طرح و تصميم بارزي جهت بهبودي وضعيت اقدام كنيم (وودز، 2000).

[1] Demand Approval

[2] Woods

[3] Bluming Pronenss

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.