سه شنبه ۰۹ اردیبهشت ۰۴

دانلود مقالات پايان نامه

شناسايي و رتبه بندي عوامل موثر هوشمندي كسب و كار جهت موفقيت فرآيند تجاري...

۱۱۸ بازديد

واژه هوش تجاري يا هوشمندي كسب و كار توسط گروه گارتنر در اواسط دهه 1990 رواج پيدا كرد. با اين حال، اين واژه اخيراً رواج بسيار زيادي يافته است و در سيستم هاي گزارش دهيMIS دهه 1970 ريشه دارد. در آن دوران، سيستم هاي گزارش دهي ايستا، دو بعدي و فاقد قابليت تحليلي بودند. در اوايل دهه 1980 مفهوم سيستم اطلاعات اجرايي(EIS) به وجود آمد. اين مفهوم سيستم هاي پشتيباني كامپيوتري را به سطوح مديران عالي و اجرايي برد. اين سيستم ها از قابليت گزارش دهي پويا و چند بعدي(ادهوك يا بر مبناي خواسته)، پيش بيني، تجزيه و تحليل روند، پرداختن به جزئيات، دسترسي به وضعيت و عوامل كليدي موفقيت برخوردار بودند. سپس برخي از محصولات جديد تحت نام هوش تجاري پا به عرصه گذاشتند و امروزه همگي به اين نتيجه رسيده اند كه كليه نيازهاي اطلاعات مديران اجرايي در قالب يك سيستم اطلاعات مبتني بر هوش تجاري قابل پاسخ است(توريان و ديگران،1390).

بنابران، مفهوم اصلي سيستم اطلاعات اجرايي به هوش تجاري تغيير يافت. تا سال 2005 سيستم هاي هوش تجاري از قابليت هاي هوش مصنوعي و توانايي هاي بالاي تحليل برخوردار شدند.

2-1-3 تعريف هوشمندي كسب و كار:

هوشمندي كسب وكار مجموعه اي از نظريات ، روش ها ، فرآيندها ، معماري ها و فناوري هايي است كه براي تبديل داده خام به اطلاعات مفيد و معنادار استفاده مي شود. هوشمندي كسب وكار يكي از مفاهيم مديريتي است كه مديران سازمان ها را در زمينه مديريت اطلاعات و اتخاذ تصميمات واقع گرايانه ياري   مي دهد چنين سيستم هايي با تجزيه و تحليل اطلاعات سازمان امكان پشتيباني و بهبود تصميم گيري در سطح وسيعي از فعاليت هاي كسب وكار را فراهم مي كنند. امروزه هوشمندي كسب و كار به مفهومي ارزشمند براي سازمانها و شركت هايي بدل شده است كه تمايل به افزايش ارزش تصميمات خود و دستيابي به مزيت رقابتي دارند. در واقع سازمانها ساير پارادايم ها را بر اساس موازين هوشمندي كسب و كار هم جهت مي كنند. از جمله كاربردهاي سيستم هاي مبتني بر هوشمندي كسب و كار مي توان به استخراج و تحليل داده ها از منابع متعدد نظير سيستم هاي برنامه ريزي منابع سازمان ، مديريت ارتباط مشتري ، مديريت زنجيره تامين ، چرخه اتوماسيون اداري و اطلاعات بازار كسب و كار به منظور شناسايي الگوها و تشخيص مسائل عنوان نمود.(ملك اخلاق و حيدر نياي كهن، 1392).

مديران با اتكا به هوشمندي كسب و كار ، نبض امور كسب و كار شركت را به همراه اوضاع و احوال رقابت در دست مي گيرند و با بهره مندي از گزارشات بروز مي توانند فرصت هاي بيشتري براي واكنش در برابر شرايط حاصل از تغييرات سريع بازار داشته و سازمان خود را در شرايط بحراني رهبري كرده آنرا به سر منزل هدف رهنمون كنند.هوشمندي كسب و كار نيز مانند ساير ابزارهاي مديريتي در صورت توجه و حمايت مدير يت ارشد شركت دانش بنيان  مي تواند شركت را در حصول موفقيت سازماني ياري برساند و در غير اينصورت آن نيز مانند بسياري از پارادايم ها و رويه هاي متعدد سازماني به جز صرف وقت با ارزش مديريت شركت و كارمندان حاصلي در بر نخواهد داشت. در شرايط كنوني كه به سرعت شرايط تجاري و اقتصادي تغيير مي كند به كار بستن هوشمندي كسب و كار مي تواند چتري براي مصون ماندن سازمان در كوران هاي اقتصادي باشد.(ملك اخلاق و حيدر نياي كهن، 1392).

هوشمندي كسب و كار، يك مدل پايه اي فعال و راهكار چشم انداز جهت كشف موارد پنهان، تصميم گيري در مقياسي بزرگ از داده هاي كسب و كار براي اطلاع رساني بهتر در فرآيند كسب و كار است(تارخ و حاتمي لنكراني،1389).

در تعريف ديگر آمده است كه: هوش تجاري را فرآيند بالا بردن سوددهي سازمان در بازار رقابتي، با استفاده هوشمندانه از داده هاي موجود در فرآيند تصميم گيري مي داند(گلستاني،1386).

هوشمندي كسب و كار عبارت است از دامنه متنوعي از نرم افزارها و راه حل هاي تحليلي براي جمع آوري ، ادغام و يكپارچه سازي، تجزيه و تحليل و فراهم نمودن دسترسي به اطلاعات در شيوه اي كه به كاربران سازمان اجازه دهد تا تصميمات تجاري(كسب و كار) بهتري اتخاذ كنند. هوشمندي كسب و كار، ارتباطات در سازمان را تسهيل نموده و اطلاعات به هنگام را براي تحليلگران در هر سطح افقي و عمودي در درون و بيرون سازمان فراهم مي نمايد. هوشمندي كسب و كار، نتيجه تجزيه وتحليل عميق داده هاي تجاري مفصل مي باشد كه شامل پايگاه هاي داده و تكنولوژي هاي كاربردي و همچنين اقدامات تحليلي مي باشد. هوشمندي كسب و كار از نظر فني گسترده تر و شامل مديريت دانش، برنامه ريزي منابع موسسه، سيستم هاي پشتيبان از تصميم و داده كاوي مي باشد(رانجان و باتانگار،2011).

هوشمندي كسب و كار عبارت است از فرآيندي كه از طريق آن، سازمان ها مزاياي فناوري اطلاعات جديد را به منظور گردآوري، مديريت و تجزيه و تحليل داده هاي ساختاري(ساختار يافته) يا غيرساختاري(ساختار نيافته) را كسب مي كنند. به بيان ديگر، از طريق استخراج، ادغام، يكپارچه سازي و تجزيه و تحليل داده ها، رويه هاي پردازش كسب و كار در تصميم گيري مورد حمايت قرار مي گيرند.

مسائل و مقادير زيادي داده به عنوان ورودي براي تجزيه و تحليل، به سيستم هاي داده كاوي وارد مي شود و تصميم گيرندگان مي توانند اطلاعات مفيدي را به موقع براي اخذ تصميم صحيح و مناسب و افزايش كيفيت تصميم گيري خودكار با توجه به موقعيت سازمان، تجزيه و تحليل فروش، تقاضاي مشتري، ترجيح محصول و غيره براي سازمان ها از طريق تجزيه و تحليل سيستم پايگاه داده و همچنين پردازش رياضي، آماري، هوش مصنوعي، داده كاوي و ابزارهاي پردازش آنلاين ارائه مي شود. به طور كلي، هدف هوشمندي كسب و كار ارائه بهترين كمك به كاربران در فرآيند  تصميم گيري مي باشد(لين و ديگران،2009).

2-1- 4 ضرورت استفاده از هوشمندي كسب و كار در سازمان ها:

همان طور كه از تعاريف متعدد استنباط مي شود، هوشمندي كسب و كار در قالب هر تعريفي به دنبال افزايش سودآوري سازمان با استفاده از اتخاذ تصميمات هوشمند و دقيق است و به طور اعم مي توان ضرورت هاي زير را براي اين رويكرد نوين عنوان كرد:

1- تعيين گرايش هاي تجاري سازمان كه موجب مي شود تا سازمان بدون اتلاف وقت و هزينه و انرژي در ساير مسيرها به دنبال اهداف كلان و اساسي خود متمركز شود.

2- تحليل عميق بازار.

3- پيش بيني بازار كه مي تواند قبل از اينكه رقبا سهم بازار خود را توسعه دهند، منافع جديد به وجود آمده در بازار را عايد سازمان نمايد.

4- بالا بردن سطح رضايتمندي مشتريان مي تواند موجبات استمرار كسب و كار شده و از دست دادن اين اعتماد و رضايت مندي مراتبي را براي بنگاه به همراه دارد.

5- با شناسايي مشتريان دائمي و وفادار و پيگيري رفتار آنان، جهت گيري هاي كلان و استراتژيك قابل انجام است.

6- تقسيم بندي مشتريان و متعاقباً ايجاد تنوع در روش برخورد با هر گروه از مشتريان.

7- افزايش كارآيي سازمان در امور داخلي و شفاف سازي رويه فرآيندهاي كليدي.

8- استاندارد سازي و ايجاد سازگاري بين ساختارهاي سازمان.

9- تسهيل در تصميم گيري كه جزء اهداف اساسي هوشمندي كسب و كار محسوب مي شود.

10- تشخيص زودهنگام خطرات قبل از اينكه سازمان را به مخاطرات جدي بكشاند و شناسايي فرصت هاي كسب و كار قبل از اينكه رقبا آن را تصاحب كنند.

با توجه به موارد فوق مي توان گفت كه احساس نياز به وجود هوشمندي كسب و كار در سازمان براي اولين بار در سطوح بالاي مديريتي احساس مي شود و از بالاي هرم ساختار سازماني به بخش هاي زيرين منتقل مي شود، ولي براي ايجاد آن مي بايست از پايين ترين سطوح و لايه ها شروع كرد(گلستاني،1386).

ش

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.