سه شنبه ۰۹ اردیبهشت ۰۴

دانلود مقالات پايان نامه

تحقيق (پايان نامه) : خانواده در انديشه آرمان‌شهرگرايي

۱۰۶ بازديد

ديدگاه سوسياليستي آرمان‌شهري در خصوص نقش خانواده به مفهوم جامعه مربوط مي‌شد. سوسياليست‌هاي آرمان‌شهرگرا معتقد بودند كه خانواده هسته‌اي از نظر اجتماعي تفرقه‌انگيز است. آنان با ترتيبات خانواده هسته‌اي مخالفت مي‌ورزيدند، چنان‌كه اون[1] چنين كرد؛ (اون، 1967) يا اعتقاد داشتند كه صنعتي شدن، خانواده هسته‌اي را چنان تضعيف كرده است كه بايد جايگزيني براي آن يافت. از نظر برخي آرمان‌شهرگرايان، اجتماع خود به خانواده‌اي تبديل مي‌شود كه اعضاي آن به تبع اجتماعي بودن، و نه خون و تبار، با هم متحدند.

در جامعه قديمي‌تر خانواده هسته‌اي رقابت اقتصادي و اجتماعي را ترغيب مي‌كرد و نابرابري زنان را تداوم مي‌بخشيد. چون خانواده ديگر واحد اقتصادي نخواهد بود، راهبرد كلي آرمان‌گرايان اين بودكه وفاداري فرد را از خانواده منفك و به جامعه ملحق سازد. آرمان‌شهرباوران عموما بر اين باور بودند كه ايجاد تحول در روابط خانوادگي موجب ر‌هايي زنان و كودكان خواهد شد. روابط سنتي و پيمان‌هاي ازدواج شامل جهيزيه و ضروريات ملكي (دارايي) بر پايه ملاحظات اقتصادي، زنان را در رابطه پايين و فرودستي قرار داده بود. بنا بود در آرمان‌شهر ازدواج بر پايه محبت صورت گيرد، نه ثروت. در بسياري از طرح‌هاي آرمان‌شهري نسبت به سلطه والدين بر فرزندان نيز اعتناي كافي نمي‌شد. كودكي، زماني براي آموزش و پرورش و بازي مي‌بود، نه كار در كارخانه. (لابيير، 1974)

2-9. مكتب فرانكفورت

اين مكتب با ديدي انتقادي به خانواده نگاه و واقعيات زندگي خانوادگي را مورد بررسي قرار مي‌داد. ماكس هورك‌هايمر[2] از پايه‌گذاران مكتب فرانكفورت، دانشمندان علوم اجتماعي مشهوري مانند اريك فروم[3]، هربرت ماركوزه [4]و تئودور آدورنو[5] را به همكاري فراخوانده، فعاليت مركز وي تركيبي از فلسفه و نظريه‌‌هاي اجتماعي با توجه به جامعه‌‌شناسي، روان‌شناسي، تحقيقات فرهنگي و اقتصاد سياسي بود.

وي در مقاله‌اي مشهور با نام خانواده و اقتدار در دوران معاصر[6] معتقد است كه از ميان تمام نهاد‌هاي اجتماعي كه فرد را براي قبول اقتدار (حكومتي) اماده مي‌سازد، در مقام اول خانواده قراردارد. زيرا خانواده به‌عنوان يكي از مهمترين قدرت‌هاي تربيتي از باز توليد و شخصيت انسان‌ها مراقبت مي‌كند و اين عمل را همان‌گونه انجام مي‌دهد كه زندگي اجتماعي آن را درخواست مي‌كند.

از طرف ديگر او معتقد است كه خانواده گذشته از آن كه روابط اقتداري را به افراد مي‌اموزد، تنها مكاني است كه افراد آن مشكلات خود را به راحتي بيان مي‌كنند. مكاني كه روابط افراد براساس قوانين بازار تنظيم نگشته و افراد يكديگر را به‌عنوان رقيب در نظر نمي‌گيرند. و همچنين تنها مكاني كه افراد امكان دارند نه به‌عنوان كاركرد، بلكه به‌عنوان انسان موثر باشند. (هوركهايمر، 1978)

[1] Robert Owen) 1858-1771)

[2] Max Horkheimer

[3] Erich From

[4] Herbert Marcuse

[5] Theodor W.Adorno

[6] Autoritat und Familie in der Gogenwart

متن كامل در سايت زير :

پايان نامه دكترا بررسي فلسفه خانواده با تاكيد برابعادساختاري وكاركردي ودلالت‌هاي تربيتي آن مبتني برآموزه‌هاي قرآن

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.