باورهاي خودكارآمدي به طور متناوب از طريق تعيين كنندههايي در رفتار انسان نقش اساسي ايفا ميكنند. برخي از اين تعيين كنندهها عبارتند از
انتخاب هدف:
خودكارآمدي به عنوان يك عامل تعيينكننده مهم انتخاب اهداف پرچالش و فعاليتهاي دشوار فردي عملمي كند. يك فرد معمولاً اهدافي را انتخاب ميكند كه در كسب موفقيتآميز آنها، سطح معيني از توانايي را داشته باشد. بر اين اساس، افراد از فعاليتهايي كه توانايي انجام آنها را ندارند، اجتناب ميكنند. اين اجتناب به نوبه خود ميتواند براي افراد در انجام فعاليتهاي چالش برانگيز و ميزان تقويت مثب بازخوردهاي حاصل از آن محدوديت ايجاد نمايد. افرادي كه به كارآمدي خود باور دارند، اهداف چالش انگيز را انتخاب ميكنند
و از تجارب تهديدآميز اجتناب مينمايند و افراد با كارآمدي پايين از رويارويي با تكاليف، وظايف واهداف مشكل پرهيز ميكنند. افراد خودكارآمد بر اساس اهداف انتخابي، خود را موظف به تعيين معيارهاي عملكرد كرده و پس از آن به مشاهده و قضاوت درباره نتايج عملكرد خود ميپردازند و در صورت مشاهده ناهمخواني بين سطوح واقعي و مطلوب عملكرد، آنان احساس نارضايتي كرده و اين محركي براي تعيين واصلاح عمل در آنان است. افراد از طريق انتخاب ها بر جريان زندگي شخصي و شغلي خود اثر ميگذارند. آنان از موقعيت ها، فعاليتها و به طور كلي انتخابهايي كه باور دارند بيش از حد توان آنهاست، اجتناب ميكنند و آن دسته از فعاليتهايي را انتخاب مينمايند كه باور دارند ميتوانند از عهده آنها برآيند. افراد داراي احساس خودكارآمدي بالا، موقعيتها و اهدافي را انتخاب ميكنند كه ممكن است بتوانند انجام دهند ولي خارج از توان آنان نيست. باورهاي خودكارآمدي در انتخابهاي افراد همچون انتخاب رشته، حرفه و كلاسهاي پيشرفته تأثير دارد و نقش مهمي در آينده شغلي و شخصي فرد دارد (بندورا،1977).
ب) كسب نتايج يا پيامدهاي مورد انتظار
خودكارآمدي همچنين نقش مؤثري در پيامدهاي بالقوه مشوقها و بازدارندههاي مورد انتظار دارد. پيامدهاي قابل پيشبيني، عمدتاً به باورهاي افراد در توانايي انجام فعاليتها در موقعيتهاي مختلف وابسته است. افراد داراي كارآمدي بالا انتظار پيامدهاي مطلوب از طريق عملكرد خوب را دارند ولي افراد داراي كارآمدي پايين، انتظار عملكرد ضعيفي را از خود دارند و در نهايت نتايج ضعيفي را به دست ميآورند(بندورا،1977).
به نظر بندورا فعاليتهاي بي شماري وجود دارد كه اگر به خوبي انجام شوند، پيامدهاي مطلوبي به دنبال دارند، ولي آن فعاليتها توسط افرادي كه به تواناييهاي خود در انجام موفقيت آميز شك ميكنند، پيگير نميشوند. بالعكس افراد با كارآمدي بالا، انتظار دارند با تلاشهاي خود موفقيتهايي كسب كنند و با وجود پيامدهاي منفي به آساني منصرف نميشوند. بنابراين، نظريه خودكارآمدي بيان ميكند كه باور فرد به تواناييهاي خود، رفتارهاي مورد نياز براي كسب نتايج مثبت مورد انتظار را ايجاد ميكند و موجب ميشود كه فرد براي به كارگيري رفتار خود تلاش هاي مضاعفي انجام دهد(بندورا،1977).
ج) اجراي اهداف
كارآمدي درك شده نه تنها در انتخاب اهداف بلكه بر اجراي آنها نيز اثر ميگذارد. انجام يك تصميم به هيچ وجه به افراد اطمينان نميدهد كه رفتارهاي مورد نياز را به طور موفقيتآميز انجام دهند و در مواجهه با مشكلات، استقامت و پايداري داشته باشند. يك تصميم گيري رواني به يك عمل رواني مشتق شده از باور كارآمدي بالا، نياز دارد. شخص بايد يك خودكرداري(عملكردي) را به يك خودعزمي اضافه كند، و گرنه، تصميم گيرنده انديشه و تفكر را به كار نگرفته است. باور به كارآمدي شخصي همچنين به رفتار انسان شكل ميدهد كه آيا از فرصتها استفاده ميكند و يا از حضور آنان در شرايط مختلف زندگي جلوگيري به عمل ميآورد و وجود موانع و مشكلات را دشوارتر ميسازد. افراد با خودكارآمدي بالا بر فرصتهاي ارتقاء شغلي و غلبه بر موانع متمركز ميشوند، با ابتكار و پشتكار عنان كنترل بر محيط و محدوديتها را به دست ميگيرند. همچنين افرادي كه دچار خودشكي ميشوند، بر موانع و محدوديتها كنترل كمي دارند و به آساني تلاشهاي خود را بيهوده ميشمارند و از فرصتهاي محيطي كمتر استفاده ميكنند(بندورا،1997).
ه) ميزان استقامت و پشتكار
خودكارآمدي درك شده در ميزان استقامت، جديت و پشتكار فرد در رسيدن به اهداف مورد انتظار در برخورد با موانع، اثر ميگذارد. افراد كارآمد در مواجهه با رويدادهاي دشوار، استقامت و پشتكار زيادي به خرج ميدهند و از منابع مختلف فردي و محيطي بازخوردهاي مثبت ميگيرند كه آن بازخوردها به نوبهخود به عنوان تقويت كننده يا قدرت دهنده به خودكارآمدي عمل ميكنند.
برعكس، افراد با خودكارآمدي پايين، و يا افرادي كه در كسب نتايج مورد انتظار تلاش نميكنند، بازخوردهايي كه نشانگر عدم توانمندي آنان در انجام وظايف است، دريافت ميكنند (بندورا،1997).
ي) استرس و فشار رواني
خودكارآمدي بر ميزان استرس و فشار رواني و افسردگي ناشي از موقعيت هاي تهديد كننده اثر ميگذارد. افراد با كارآمدي بالا در موقعيتهاي فشارزا سطح فشار رواني خود را كاهش ميدهند. ولي افراد داراي خودكارآمدي پايين، در كنترل تهديدها، اضطراب بالايي را تجربه ميكنند و عدم كارآمدي خود را گسترش ميدهند و بسياري از جنبههاي محيطي را پر خطر و تهديدزا ميبينند كه اين امر ميتواند موجب استرس و فشار رواني افراد شود. افرادي كه باور دارند ميتوانند تهديدها و پافشاريهاي بالقوه را كنترل كنند، عوامل آشفتهساز را به ذهن خود راه نميدهند و در نتيجه به وسيله آنها آشفته نميشوند (بندورا،1997).