سه شنبه ۰۹ اردیبهشت ۰۴

دانلود مقالات پايان نامه

علل جسماني ناباروري چيست؟

۱۱۸ بازديد

ناباروري

از نظر تعريف، به عدم وقوع حاملگي بدون پيشگيري (لاننفلد[1] و استريگم[2]، 2004) و داشتن نزديكي (حداقل يكبار در هفته) پس از يك سال (برخي منابع دوسال) ناباروري گفته مي‌شود (قره خاني و ساداتيان، 1384).

 

ناباروري به عنوان شكست در بارداري پس از يك سال نزديكي منظم و بدون پيشگيري (بنسون[3]، 1983؛ به نقل از بشارت و حسين‌زاده بازرگاني، 1385)، يكي از تجربه‌هاي تلخ زندگي (فريمن[4]، باكسر[5]، ريكلز[6]، تورك[7]و ماستروياني[8]، 1985)، قابل مقايسه با مرگ يكي از بستگان درجه يك (دوهرنوند[9] و دوهرنوند، 1981) كه واكنش سوگ را به دنبال دارد (بويارسكي و بويارسكي[10]،1983؛ به نقل از بشارت و حسين زاده بازرگاني، 1385)، توصيف شده است.

طبقه بندي اين مشكل به صورت ناباروري اوليه و ثانويه است. در ناباروري اوليه هيچ گونه بارداري قبلي رخ نداده است. در ناباروري ثانويه، بارداري قبلي، اگرچه لزوما منجر به تولد زنده نشده باشد، رخ داده است (برك[11]، 2002؛ به نقل از منجمي، خطيبي، كاظم زاده و پاك مهر، 1382). اگر زوجين، نزد هم زندگي كنند و از هيچ روشي براي پيش‌گيري از بارداري استفاده نكنند، از هر ده زوج، در نه زوج، بارداري رخ خواهد داد و حدود 10 تا 15 درصد زوجين، دچار ناباروري خواهند بود (اشرفي و اشرفي، 1392). طبق گزارش سازمان جهاني بهداشت، شكست در بارداري حدود 80 ميليون فرد را در دنيا درگير كرده است (واينا[12]، 2002). حدود يك چهارم زوج‌هاي ايراني ناباروري اوليه را در طول زندگي مشتركشان تجربه مي‌كنند و 4/3% زوج‌ها در هر زمان داراي مشكل ناباروري اوليه هستند (خداكرمي و همكاران، 1388).

 

پالگ[13] و همكاران 1943 چند تعريف رفتاري براي ناباروري ارايه كردند:

  1. ناتواني در بچه دار شدن بعد از يك سال ارتباط جنسي كامل به صورت متوالي حداقل هفته اي يكبار يا دوبار بدون استفاده از وسايل پيشگيري.
  2. صدمه ديدن اعضاي تناسلي مانند: مجاري تناسلي، برداشتن رحم، تخمدانها، بيضه‌ها يا لوله‌هاي اسپرم، از طريق صدمات، عفونت، استفاده از دارو، جراحي يا وجود غدد.
  3. باروري كاهش يافته ناشي از تاخير در بچه دار شدن.
  4. نازايي ناشي از مشكلات متفاوت و مشخص طبي. مانند مشكلات هورموني، نابهنجاري اووم، ناكافي بودن تحريك هورموني، واريكوسل بيضه‌ها، پادتن يا حساسيت به اسپرم همسر، ناتواني در توليد ماده لزج مورد نياز براي عبور اسپرم (به نقل از كيميايي و همكاران، 1383).

 

 

              علل جسماني ناباروري

در بررسي زوج نابارور، هردوي آن‌ها بايد به پزشك مراجعه كنند. در بانوان، علاوه بر افزايش سن كه از علل مهم ناباروري محسوب مي‌شود، عواملي مانند نامرتب بودن عادت ماهانه، سابقه‌ي بيماري‌هاي التهابي لگن و سابقه‌ي قبلي جراحي لگني از علل مهم به حساب مي‌آيند. اختلالات هورموني به ويژه محور غده‌ي هيپوفيز، غده فوق كليوي و غده تيروئيد از ساير علل حائز اهميت هستند. علاوه بر معاينه و بررسي كامل توسط پزشك معالج، گاه مشاوره‌ي روانپزشكي نيز لازم مي‌شود زيرا سرد مزاجي زن و مرد، از علل مهم ديگري است كه با وجود زندگي در زير يك سقف، پيوند زناشويي مناسبي رخ نمي‌دهد و گاه، زوجين از بيان آن به پزشك خودداري مي‌كنند. همانطور كه ذكر شد، از علل مهم ناباروري افزايش سن است، زيرا با افزايش سن، ذخاير غدد تناسلي رو به كاهش مي‌روند و از ميزان تخمك‌هاي سالم بانوان و اسپرم‌هاي سالم و فعال آقايان كاسته مي‌شود. به عبارت ديگر اكثريت قريب به اتفاق افراد، چنانچه به موقع و در زمان جواني اقدام كنند، صاحب بچه خواهند شد و اين احتمال، با افزايش سن كاهش مي‌يابد، به نحوي كه كاهش شديد توان باروري، بويژه در بانوان از 30 سالگي به بعد، اثبات شده است. افزايش سن بانوان، با كاهش توانايي نگهداري جنين در رحم، و افزايش سقط همراه است (اشرفي و اشرفي، 1392).

 

ناباروري از ديدگاه‌هاي مختلف

نظريات مختلفي از جنبه روانشناختي به تبيين تاثيرات ناباروري پرداخته‌اند.

مطابق نظريه روانشناسي خود و من كه مبتني بر اصول روانكاوان است، هنگامي كه فقدان چيزي براي درك فرد از خود اساسي باشد، ميتواند به درك فرد از خود آسيب برساند و فرد را دچار احساساتي نظير نا اميدي، استرس، خشم، اضطراب و احساس شرمندگي و... كند. زنان نابارور به دليل شكست در اجراي نقش فردي و اجتماعي، احساس نقص و بي كفايتي و مردان احساس شرمندگي و عصبانيت مي‌كنند. مفهوم انگ اجتماعي كه از شكست در انجام هنجار‌هاي اجتماعي ناشي مي‌شود، در زنان و مردان شامل يك خود ادراكي از نقص، شكست نقش و كاهش احترام مي‌باشد (برنز[14] و كاوينگتون[15]، 2000؛ به نقل از عباسي شوازي و همكاران، 1384).

در رويكرد نظريه سيستمي به خانواده، خانواده به عنوان سيستمي با ساير نظام‌ها مانند نظام خانواده زن، خانواده مرد و ساير نظام‌هاي متعامل در ارتباط است. تمامي عناصر نظام در پديدارها و رخداد‌ها سهيم مي‌باشند، با هم كار مي‌كنند، تغيير مي‌يابند، بيمار مي‌شوند و با هم درمان مي‌شوند. براي حل مشكلات نيز لازم است تا چند نسل خانواده مورد ملاحظه قرار گيرند. طبق اين نظريه در طول چرخه‌ي زندگي خانوادگي يك سري مراحل قابل انتظاري وجود دارد كه بيشتر مردم آن را به طريق قابل پيش بيني طي مي‌كنند. پدر و مادري به عنوان يك مرحله‌ي زندگي، نشان دهنده‌ي تثبيت يك خانواده‌ي جديد مي‌باشد و ناباروري باعث مي‌شود كه زوجين به مرحله‌ي پيش بيني شده‌ي پدر و مادري منتقل نشوند، نظم فعاليت‌هاي زندگي و نقش‌هاي افراد بهم بريزد و كاركرد‌هاي خانواده آسيب ببيند (عباسي شوازي و همكاران، 1384).

نظريه‌هاي روانشناسي مبتني بر جنسيت تمايل دارند كه تفاوت‌هاي ميان زن و مرد را تقويت نمايند و زنان را به عنوان افرادي وابسته، و مردان را افرادي مستقل شناسايي كنند. نقش مادري و فرزندآوري به عنوان اساس زندگي و هويت زنان، عامل اقتدار و امتياز زنان و تكميل جنسيت محسوب مي‌شود (برنز و كاوينگتون، 2000؛ به نقل از عباسي شوازي و همكاران، 1384).

در نظر برخي فمنيست‌هاي افراطي از جمله فايرستون[16] (1979) توليد مثل و مادري كردن باري بر دوش زنان و بخشي از سركوبي است كه بايد رفع شود. اينان توليد مثل را سر منشا سلطه مردان بر زنان تلقي مي‌كنند و همچنين فناوري‌هاي نو را متهم مي‌كنند كه با استفاده از دارو و هورمون براي تحريك تخمك گذاري، خطراتي براي سلامت زنان ايجاد ميكنند و به سبب واداشتن زنان نازا به تلاش براي بچه دار شدن باعث وارد آمدن يا افزايش فشار‌هاي اجتماعي بر آنان مي‌شوند (به نقل از عباسي شوازي و همكاران، 1384).

فمنيست‌ها همچنين پزشكان را در خطر‌هايي كه زنان را تهديد مي‌كند، مسئول مي‌دانند، چرا كه به نظر آن‌ها، پزشكان تكرار روش‌هاي مختلف درمان را به بيماران خود توصيه مي‌كنند، در حالي كه ميزان موفقيت اين روش‌ها چندان بالا نيست. فمنيست‌هاي راديكال فناوري‌هاي باروري جديد را ابزار پدر سالاري و صنعت پزشكي بر عليه زنان مي‌دانند كه هدفش، كنترل بدن زنان و بويژه فرايند فرزندآوري است. بسياري از آنها زناني را كه به دنبال روش‌هاي درماني مي‌باشند را فريب خورده‌ي فرهنگ معرفي مي‌كنند (ونبلن[17] و گريتس[18]، 2001).

 

تاثير ناباروري بر روابط زوجين

ناباروري نه تنها شبكه‌هاي اجتماعي و خانوادگي زوجين را تحت تاثير خود قرار مي‌دهند، بلكه تاثيرات (مثبت يا منفي) عميقي بر روابط زوجين با يكديگر مي‌گذارد. ناباروري و درمان آن بسياري از محرك‌هاي تنش زا مانند شكايت‌هاي جسماني ناشي از درمان هورموني، پريشاني هيجاني، تغيير در زندگي جنسي زوجين با هم و مشكل در تصميم گيري را وارد روابط زوجين با يكديگر مي‌كند كه بسياري از اين محرك‌هاي تنش زا به گونه اي متفاوت توسط مرد و زن تجربه مي‌شوند. تحقيقات اشميت[19]، هولستين[20]، كريستنسن[21] و بويوين[22] (2005؛ پيترسون، پيريتانو[23]، كرستنسن و اشميت، 2008؛ به نقل از ظريف گلبار يزدي، 1390) و كار باليني، اهميت ارتباط زوجين با يكديگر را در درمان ناباروري نشان مي‌دهند. بنابراين يك از اهداف مشاوره ناباروري بايستي بهبود روابط زوجين با يكديگر باشد. تفاوت‌هاي جنسيتي در ناباروري، يك راه خوب براي آغاز كردن بحث در رابطه با اين است، كه بيماران چگونه خود و همسراشان را در رابطه با تجربه ناباروري شان مي‌بينند (پش[24] و همكاران، 2002؛ به نقل از ظريف گلبار يزدي، 1390).

در زوجين نابارور هنگام مواجهه با تجربه دردناك ناباروري، زن خواستار صحبت كردن با ديگران درباره رنج، درد و ناراحتي خود است، در حالي كه مرد احساس درماندگي و طرد مي‌كند. هنگامي‌كه زن ميخواهد همسرش را درك كند و به او نزديك شود، اين كار را به روش غير موثر و افسرده كننده تري از آنچه همسرش در شرايط موجود درك مي‌كند، انجام مي‌دهد، در مقابل مرد به طور نمايشي تاكيد بيشتري بر خلق افسرده زن مي‌كند كه گاهي حتي برخلاف تصوري است كه زن از خود دارد. در مشاوره با زوجين، روشن سازي چنين تفاوت‌هايي بين زن و مرد مي‌تواند مفيد باشد. سوال مهمي‌كه در اين جا مطرح مي‌شود، اين است كه آيا مردان نيز از ناباروري رنج مي‌برند؟ مردان هيجانات خود را هم براي حمايت از همسرشان و هم براي همنوايي كردن با ارزش‌ها و انتظارات جامعه سركوب مي‌كنند. به عبارت ديگر مردان احساسات خود را سركوب مي‌كنند تا درد و رنج خود را از ديدگاه همسرشان پنهان كرده و فشار مضاعفي بر او وارد نسازند ( ظريف گلبار يزدي، 1390).

تقويت مهارت‌هاي ارتباطي مؤثر نيز مي‌تواند روابط زوجين با يكديگر را بهبود ببخشد و داشتن زمان و صحبت كردن درباره احساسات مشترك يك چالش بزرگ براي زوجين است. احساسات مشترك اشاره به دردها، چالش‌ها، ابهام‌ها و مشكلاتي دارد كه زوجين با آن رو به رو هستند. اجتناب از صحبت كردن درباره مسائل مهم به بهانه اينكه دردناك و عذاب آور هستند و كنار گذاشتن همسر از احساسات و هيجانات خود به منظور حفاظت از او، روابط ميان زوجين را بهبود نمي‌بخشد. هنگامي‌كه در جلسات مشاوره يا روان درماني، هر يك از زوجين درباره احساسات خود سخن مي‌گويند، ضروري است كه درمانگر و زوج ديگر به شيوه‌ي فعالانه اي به او گوش سپارند. مشاور مي‌تواند گوش دادن فعال بدون پيش داوري و چگونگي توجه كردن به نشانه‌هاي كلامي و غير كلامي هنگام سخن گفتن را به زوجين بياموزد. براي بعضي از زوج‌ها، درمانگر مي‌تواند به نوبت زمان يكساني براي سخن گفتن آن‌ها در نظر بگيرد. در عين حال بايد توجه داشت كه هر چند سخن گفتن و گوش سپردن مهارتي مهم و ضروري است اما مهارت حل مسئله نيست. با استفاده از مهارت سخن گفتن و گوش سپردن، زوجين به درك تازه اي از اين كه همسرشان چگونه به مسئله مي‌انديشد و چه احساسي دارد دست مي‌يابند. در هنگام صحبت كردن زوجين با يكديگر، استفاده از «جملات من» به جاي سرزنش كردن و گناهكار دانستن ديگري، ضروري است. «جملات من» مشاهدات، احساسات، عقايد و نگرش‌هاي فرد را بازگو مي‌كنند و مربوط به گوينده هستند و نه شنونده. به عنوان مثال زني كه خطاب به همسرش مي‌گويد «در طول درمان پزشكي، تو با من نبودي، حتي يكبار هم نيامدي، تو اصلاً اهميتي به من و اين قضيه نمي‌دهي و...» پاسخ متفاوتي دريافت خواهد كرد تا زني كه با استفاده از «جملات من» به همسرش مي‌گويد « من واقعا خيلي ناراحتم، من به تو نياز داشتم، من دوست داشتم در طول درمان پزشكي تو در كنارم باشي و...» اگر زوجين ارتباط مناسب با يكديگر داشته باشند و در زمان بحران‌هاي عاطفي به احساسات يكديگر گوش بسپارند، روابط بين آن‌ها روز به روز مستحكم تر خواهد شد (بروك و همكاران، 2010).

تمايلات جنسي و تصوير تن نيز در طول ماه‌ها و يا سال‌هايي كه زوجين براي والد شدن تلاش مي‌كنند، تحت تاثير قرار مي‌گيرد (ويشمن، 2010). زوجين به طور خود به خود توجه بسياري بيشتري بر مقاربتهاي جنسي خود مي‌كنند. در حقيقت مقاربت‌هاي جنسي در طول اين دوره، زمان بندي و برنامه‌ريزي شده و معطوف به باردار شدن مي‌شود تا بر كسب لذت توسط طرفين. هنگامي‌كه يك زوج، درمان پزشكي را آغاز مي‌كنند، مقاربت‌هاي جنسي از اختيارشان خارج شده و تقريباً شكلي اجباري به خود مي‌گيرند. در جلسات مشاوره زوجين بايستي به همان اندازه كه درباره نيازشان به صميميت صحبت مي‌كنند، درباره نا امني‌ها و ترس‌هايشان نيز سخن بگويند. ارتباط باز و صادقانه در جلسات مشاوره سبب مي‌شود كه احساسات زوجين (چه مثبت و چه منفي) يكي پس از ديگري مطرح شود. براي بعضي از زوج‌ها، تفاوت گذاشتن بين فعاليت «فعاليت جنسي براي باردار شدن» در طول دوره اي از عادت ماهيانه زن كه احتمال باروري بيشتر است و «فعاليت جنسي براي لذت و تفريح» مي‌تواند سودمند باشد. اگر زوجين بخاطر استرس و فشار وارد شده در طول درمان پزشكي، از بدكاري عملكرد جنسي رنج مي‌برند، مشاور بايد تفكيك و جداسازي بين دو فعاليت جنسي (فعاليت جنسي تكليف گرا) و (فعاليت جنسي لذت گرا) را تقويت كند. در چنين شرايطي همچنين بايد به احساسات ضمني زوجين (احساسات شكست، گناه، شرم، تصوير تن و غيره) پرداخته شود. به طور كلي نيازها و انتظارات بيماران از يكديگر و از جلسات درماني بايد درك شود (بروك و همكاران، 2010).

 

[1] . Lunenfeld, B. &

[2] . Steirteghem, A. V.

[3] . Benson, R. C.

[4] . Freeman, E. W.

[5] . Boxer, A. S.

[6] . Rickels, k.

[7] . Tureck, R.

[8] . Mastroianni, L. J. R.

[9] . Dohrenwend, B. S.

[10] . Boyaresky, R.

[11] . Berek, J. S.

[12] . Vayena, E.

[13] . Paleg, K.

[14] . Burns, L. H.

[15] . Covington, SH. N.

[16] . Firestone

[17] . Van Balen, F. V.

[18] . Gerrits, T.

[19] . Schmidt, L.

[20] . Holstein, B. E.

[21] . Christensen, U.

[22] . Boivin, J.

[23] . Pirritano, M.

[24] . Pasch, L.

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.