راهكارها و چگونگي ايجاد تحول در علوم انساني
رئيس فرهنگستان علوم اسلامي سه راهكار كلي را در سه مرحله براي تحول در علوم انساني معرفي مي كند:
1-4-3. ايجاد نهضت نقد و ارزيابي علوم انساني.
در گام نخست بايد نهضت گسترده اي در حوزه و دانشگاه براي نقد علوم انساني و مباني و خاستگاه غربي آن با هدف افشاگري و سلب اعتماد روحي و ذهني از اين علوم راه بيافتد و در كنار آن كرسي هاي آزادانديشي نيز برگزار شوند. در اين خصوص مي توان با همكاري پژوهشگاه ها و تشكل هاي مختلف چرخه و شبكه علمي و مديريتي نوبتي تعريف گردد كه اولاً انديشه هاي توليدي در ساخت علوم انساني را گرد آورد؛ ثانياً انديشه هاي توليد شده را ارزيابي كند و ثالثاً به صورت علمي و عملي از ديدگاه هاي ارزيابي شده بهره برداري نمايد.
2-4-3. توليد نرم افزار و روش نقد علوم انساني:
همراه ايجاد بسيج نقد و ارزيابي علوم انساني بايد به «روش نقد علوم انساني» نيز دست يافت و با آن ابزار علوم انساني رايج را نقد كرد اين نرم افزار بايد بتواند كارآيي خود را در نقد روبناها و تهذيب مسائل ظاهري و نيز در عرصه تحليل و نقض زيربناهاي علوم انساني وتئوري هاي پيشيني و ربط روبناها به زيربناها آنها به اثبات برساند روش نقد علوم انساني بايد قادر باشد علاوه بر ورود به نقد گزاره ها و نظريه ها و نيز نقد مباني پيش فرض ها و اهداف آنها موفق به بررسي و ارزيابي زير ساخت ها و روش هاي تحقيق كه در حكم ماشين توليد علوم انساني مي باشند، بشود و تغيير در آن سطح را هم زمينه سازي كند ناگفته پيداست در صورتي كه نقدهاي علوم انساني به روش هاي تحقيق حاكم براين علوم سرايت نكند به ترجمه نقدهاي غربي بر علوم خودشان- كه با هدف ترميم و تكميل آن علوم مادي صورت مي گيرد- بسنده خواهيم كرد و قادر به توليد و ارائه علوم جايگزين نخواهيم بود.
3-4-3. تعيين شاخص هاي اسلاميت علوم انساني
در فرآيند تحول در علوم انساني رايج و گام نهادن در مسير توليد اين علوم بايد شاخص ها و معيارهاي اسلاميت اين علوم مشخص گردد مثلا بايد آشكار شود كه آيا «استناد منطقي و روشمند به منابع اسلامي» ملاك اسلاميت يك علم است يا «كارآمدي آن در راستاي رفع نيازمندي هاي جامعه اسلامي» شاخص اسلامي بودن آن است؟ و يا ملاك امر سومي است؟ اساسا تعريف «علوم انساني اسلامي» چيست؟ و چه تفاوت ها و شباهت هايي ميان علوم انساني اسلامي، علوم انساني بومي و علوم انساني غربي وجود دارد؟ (مير باقري، 1389، ص 33)
شاخصه هاي علوم اسلامي از منظر اسناد مير باقري عبارتند از:
1-3-4-3. كارآمدي در جهت اسلام (عبوديت)؛
2-3-4-3. تفاهم با جامعه علمي؛
3-3-4-3. هماهنگي منطقي و روشمند با وحي.
استاد در توضيح گزينه آخر مي نويسد: «ترديدي نيست كه معرفت ديني معرفتي بشري است كه بايد منطق حجيت بر آن حاكم شود در نتيجه از اين نظر قداست مي يابد. از آنجا كه يك جنبه از معرفت ديني به انسان باز مي كردد پس تكامل پذير است و تكاملش نيز بايد تابع تكامل ابزار و منطق باشد تكاملي كه بايد كاملاً روشمند (متديك) باشد و خود اين متد و منطق نيز گرچه ساخت بشر است ولي بايد براساس تعهد به ايمان شكل گيرد».
بدين جهت عمده تلاش هاي فرهنگستان علوم اسلامي قم و جناب حجت الاسلام مير باقري وقف كشف روش و متد شده است و از اين رهگذر به توليد «فلسفه شدن اسلامي»، «مبناي روش عام مدل سازي»، «روش عام مدل سازي»، «فلسفه روش هاي خاص توليد علم»، «روش هاي خاص در توليد علم، همچون روش استنباط احكام حكومتي، روش توليد معادلات كاربردي، و روش مدل سازي اجرايي» و به واسطه اين روش ها به توليد علوم اسلامي پرداخته اند. (خاكي قرامكي، 1390، ص 487)