سه شنبه ۰۹ اردیبهشت ۰۴

دانلود مقالات پايان نامه

كمال گرايي و جنبه هاي آسيب شناختي

۱۱۷ بازديد

كمال گرايي و جنبه هاي آسيب شناختي

شناخت نقش آسيب زاي كمال گرايي دست كم به يافته هاي فرويد باز مي گردد . بازشناسي اين سازه مهم شخصيتي مستلزم چند دهه فراموشي بود تا دوباره پژوهشگران به منظور تصريح ماهيت كمال گرايي ، مشخصه هاي آن و مكانيسم هاي ناثير گذاري اين سازه بر فرآيندهاي روانشناختي بهنجار و نابهنجار ، كوشش هاي تحقيقاتي خود را اغاز كنند (بشارت ، 1381) .

يافته هاي پژوهشي در زميته ابعاد سه گانه كمال گرايي ، همبستگي اين سازه را با ويژگي هاي شخصيتي ، رفتاري و مشكلات روانشناختي تأئيد كرده اند ( هويت وفلت ،1991) .كمال گرايي خويشتن مدار با مشخصه هاي مثبت تلاش و رقابت براي پيشرفت ، حرمت خود و خود شكوفايي ( فلت ، هويت ، بلانكشتين و موشر ، 1991؛ فلت ، هويت ، بلانكشتين و اوبراين[1] ، 1991 ؛ فراست و همكاران ، 1993 )از يك سو ، و مشخصه هاي منفي خودشيفتگي ، سرزنشگر خود ، انتقاد از خود ، احساس گناه ، افسردگي و روان آزردگي ( هويت و فلت ، 1991؛ هويت ، فلت ، بلانكشتين ، 1991؛ آلدن[2] و همكاران ، 1994 ) از سوي ديگر در ارتباط است .

كمال گرايي ديگر مدار با مشخصه هاي منفي شامل سرزنش ديگران ، اقتدارگري و سلطه جويي ، ويژگيهاي شخصيت نمايشي وخودشيفته و ضد اجتماعي همبستگي دارد (هويت و فلت ، 1991 ) .

كمال گرايي هنجارمدار با نياز به تأييد ديگران ، ترس از ارزشيابي منفي ، منبع كنترل بيروني ، بيش تعميم دهي شكست ، انتقاد از خود ، سرزنش خود و ديگران ، ناهمسازي روانشناختي و ويژگيهاي شخصيت مرزي ، اسكيزوتايپي ، اجتنابي ، اسكيزوئيد و پرخاشگري نافعال و همچنين با افسردگي ،اضطراب و روان ازردگي مرتبط مي باشد ( هويت و فلت ، 1991 ؛ هويت ، فلت ، بلانكشتين و موشر ، 1991 ) .

در پژوهشي كه توسط هويت و فلت (1993) با شركت 51 بيمار مبتلا به افسسردگي يك قطبي و 94 بيمار مبتلا به اختلالات مختلف روانپزشكي انجام گرفت ؛ معلوم شد كه كمال گرايي خويشتن مدار ، افسردگي را در بافت تنيدگي پيش بيني مي كند و ارتباط بين اين نوع كمال گرايي و افسردگي به نوع عامل تنيدگي زا بستگي دارد .در تحقيق ديگري كه هويت و همكارانش (1996) با 121 بيمار مبتلا به اختلال افسردگي يك قطبي و دوقطبي انجام دادند ، كمال گرايي خويشتن مدار با تنيدگي پيشرفت ارتياط داشت و نمرات افسردگي را در طي 4 ماه بعد پيش بيني مي نمود . بنابراين آنها نتيجه گرفتند كه كمال گرايي خويشتن مدار ، عامل آسيب پذير خاصي است كه در حضور علائم تنيدگي ، مستعد بروز علائم افسردگي است .

طيق نظريه هاي شناختي ، افسردگي با نااميدي در مورد كنترل كردن  پيامدهاي مطلوب يا آزارنده ارتباط دارد .فردي كه از اشتباه كردن و عدم تائيد ديگران به خاطر كامل نبودن مي ترسد ، احساس نااميدي مي كند و چنين فردي نسبت به افسردگي آسيب پذير تر مي شود (بك ، 1976؛ آلوي[3] ، آبرامسون[4] ، متالسكي[5] و هارتليج[6] ، 1988؛ به نقل از پناهي ، 1383) . تحقيقات نشان داده است كه كمال گرايي هنجار مدار در نوجواناني كه دست به خودكشي مي زنند ، با نااميدي ارتباط دارد ( دانلد سون[7] ، اسپريتو[8] و فارنت[9] ، 2000) .در تحقيق هارت[10] ، گيلنر[11] ، هندل[12] و گفلر[13] (1998) بين كمال گرايي خويشتن مدار و پايين بودن خودكارآمدي ارتباط وجود داشت و نيز خود ثمر بخشي پايين نيز با ادراك فقدان كنترل پذيري پيامدها  و كاهش ارزشمندي حود ارتباط داشت .

 

 

به عقيده ريوم[14] و همكاران (1995) ، كمال گرايي شرط لازم ولي ناكافي در رشد و تحول وسواس فكري – عملي است و كمال گرايي به عنوان عامل خطر در رشد و تحول اين اختلال در نظر گرفته مي شود .

بسياري از مبتلايان به OCD نياز به اينكه همه چيز دقيق ، بي عيب و مطمئن باشد ؛ را گزارش مي دهند .وسواس هاي عملي در پاسخ به وسواس هاي فكري بايد به صورت كاملا درست انجام بشوند و نياز به تناسب ، دقت و موشكافي ، يكي از علائم اين اختلال است .

افراد مبتلا به OCD با يك سائق دروني براي قطعيت و كمال اذيت مي شوند .وجود اين سائق باعث مي شود آنها در مورد اينكه كاري را انجام داده اند يا نه ، شك كنند .

چنين ترديدهايي نيز به عنوان بخشي از سازه كمال گرايي در نظر گرفته مي شود ( فراست و همكاران ، 1990 ) و به وضوح ، بخشي از اختلال وسواس فكري – عملي هستند .

فراست ( فراست و استكتي[15] ، 1997 ) چنين اظهار ميدارد : «شك نسبت به كيفيت عمل نشاني از OCD است و در واقع منعكس كننده علائم بيماري است كه تشريفات وارسي كردن دارند » .

برخي مطالعات ارتباط ميان كمال گرايي و سلامت جسماني را بررسي كرده اند . پاچ[16] (1984، به نقل از مولنار و همكاران ، 2006 )

در مطالعه خود يافت كه كمال گرايي به صورت معنادار با اختلالات گوناگوني ارتباط دارد: سندرم روده تحريك پذير[17] ، دردهاي شكمي كودكان ، و زخم مخاط روده بزرگ[18] .

 

 

 

همچنين ارتباط ميان كمال گرايي و سردرد هاي ميگرني (برنز ، 1980 ؛ كووال[19] و پريچارد[20] ، 1990 ؛ به نقل از مولنار و همكاران ، 2006 ) ، درد هاي مزمن ( ون هادن هاو[21] ، 1986 ؛ همان ) ، سردرد ( استات[22] ، 1984 ؛ همان ) ، آسم ( 1961 ؛ همان ) ، . سندرم خستگي مزمن ( وايت[23] و شوايتزر [24]،2000 ؛ همان ) تاييد شده است.

صابونچي و لاند ( 2003 ) در مطالعات  خود به ارتباط مثبت و معنا دار كمال گرايي با شكايت هاي روان تني مانند خواب آلودگي در ساعات روز ، سردرد ها ، تنش و بيخواي در زنان دست يافته اند .

تحقيقات درباره ارتباط ابعاد سازه كمال گرايي با اختلالات روانشناختي ادامه دارد و خصوصا بيماري هاي روان تني مورد توجه قرار گرفته اند .

 

1.O’Brien,S.

2.Alden ,L.E.

1.Alloy ,L.B.

2Abramson ,L.Y.

3.Metalsky ,G.I.

4.Hartlage ,S.

5.Donaldson ,D.

6.Spirito ,A.

7.Farnett ,E.

8.Hart ,B.A.

9.Gilner ,F.H.

10.Handel ,P.J.

11.Gfeller ,J.D.

 

 

 

1.Rheaume ,J.

2.Steketee,G .

3.Pacht ,A.R

  1. .Irritoble Bowel Syndrome
  2. .Ulcerative Colitis

 

.

  1. 1. Kowal ,A
  2. .Pritchard ,D

3.Van  Houdenhove ,B.

4.Stout ,M.A.

5.White ,C.

6.Schweitzer ,R.

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.