سه شنبه ۰۹ اردیبهشت ۰۴

دانلود مقالات پايان نامه

شيوه ­هاي(مؤلفه ­هاي) مديريت دانش

۱۲۲ بازديد

6  شيوه­هاي(مؤلفه­هاي) مديريت دانش

شيوه­هاي مديريت دانش شامل خلق دانش (شامل اكتساب، تجزيه و تحليل و توليد دانش)، سازماندهي دانش، تبادل دانش و كاربرد دانش مي­باشد. خلق دانش به معناي ايجاد دانش جديد در سازمان است كه از فعاليت­هاي مرتبط با ورود دانش جديد به سيستم، توسعه، اكتشاف و جذب دانش تشكيل مي­شود (نورمن و كنراد4، 1999). درستك5 بيان مي­كند طريقي كه يك فرد اطلاعات را تفسير، مجسم و دروني مي­كند، دانش را توليد مي­نمايد (ميتال، 2008). خلق، تفسير و ترجمه دانش نه فقط بر اساس مجله­ها و كتاب­هاي درسي مي­باشد بلكه گفتگوها و مكالمات بين همكاران، مثل سخنراني ها، توضيحات و تفاسير اساتيد براي دانشجويان و زيردستان را نيز دربر مي­گيرد (الينگسن[1]، 2003). به عبارتي مي­توان بيان داشت كه افراد دانش را با استفاده از منابع جديد از جمله افراد يا سازمان­هاي ديگر به دست مي­آورند. از طرفي مشكلاتي در زمينه اكتساب دانش پيش مي­آيد به طوري كه بيش­ترين حد دانش در ذهن كارشناسان جاي مي­گيرد ولي اين دانش تلويحي به آساني به شكل صريح و روشن خود مستند نمي­شود. اين متخصصان، معمولاً حجم گسترده­اي از دانش سودمند براي سازمان­ها را به صورت يكجا دارند. بنابراين اكتساب و توليد دانش، يك تلاش يك مرحله­اي گسسته نيست، بلكه فرايندي است كه در محيط صحيح، ذهنيت و فرهنگ سازماني، پرورش مي­يابد (ميتال، 2008).

سازماندهي دانش به اين نكته اشاره مي­كند كه قابليت­هايي را كه در گذشته فراگرفته­ايم، به طور خودكار در تمام مدت در دسترس ما قرار ندارند و از اين­رو نگهداري گزينشي اطلاعات، مدارك و تجارب به مديريت نياز دارد. سازماندهي دانش به استفاده مؤثر از طيف وسيعي از رسانه­هاي ذخيره سازماني متكي است. هم­چنين شامل آن دسته از فعاليت­هايي مي­شود كه عملي بودن و كارايي دانش را در نظام حفظ مي­كند. در سومين بعد پرداختن به فعاليت­هاي مديريت دانش، تبادل و اشاعه دانش قرار دارد كه به فعاليت­هاي مرتبط با انتقال دانش از يك بخش به بخش ديگر اطلاق مي­شود. تبادل دانش عنصري بنيادي است كه سازماندهي دانش را تكميل مي­كند. هوانگ2 (1998) چهار فرايند اصلي را براي تبادل دانش و همكاري ارائه نموده است كه عبارت­اند از: 1) آشكار نمودن دانش 2) افزايش حجم دانش 3) ايجاد زيرساختار دانش و 4) توسعه­ فرهنگ دانش (ياينگ3، 2005). دانستن اين نكته مهم است كه در فرايند اشاعه دانش اطلاع همه افراد سازمان از همه چيز ضرورتي ندارد، بلكه اصل تقسيم كار مستلزم مديريت و توصيف چشم­گير گستره توزيع دانش است. هم­چنين دانش مهم مي­تواند از ديگر بخش­هاي سازمان نيز سرچشمه بگيرد (پروست، روب، و رومهارت4، 1385). در نهايت كاربرد دانش به اين مطلب اشاره دارد كه انديشه­ها و دانش به دست آمده، بدون جهت­گيري در مورد اين­كه چه كسي آن­ها را مطرح كرده است، در صورت مفيد و مناسب بودن مورد استفاده قرار گيرد. اين حلقه به آميختن دانش با عمل و انعكاس آن در خدمات و كالاهاي يك سازمان اشاره دارد (كاومن، 2004).

از آن­جا كه دانشگاه­ها را مي­توان به عنوان الگوهاي اصلي سازمان­هاي دانش برشمرد، انتظار مي­رود كه جوامع دانشگاهي روش­هاي مبتني بر مديريت دانش را به گونه­اي جدي­تر به كار بندند تا به توليد، اشتراك، سازماندهي و استفاده مؤثرتر از منابع اطلاعاتي، دانش و سرمايه­هاي فكري دست يابد. اين سرمايه­هاي با ارزش صرف­نظر از داخلي يا خارجي و عيان يا نهان بودن­شان بايد كشف و ضبط و روزآمد شده و با بهره­گيري از جديدترين فناوري­ها به نحو شايسته­اي در اختيار علاقه­مندان قرار گيرند.

نظام­هاي اطلاعاتي قطعاً توليد دانش جديد را از طريق تركيب داده­ها و اطلاعات به دست آمده از منابع گوناگون، افزايش داده­اند. مشاهده مي­شود كه تفسيرهاي قانون مدار اطلاعات، منجر به درك بهتر رفتار كاري شده است و در نتيجه دانش ضمني را توليد نموده است و هنگامي كه اين دانش ضمني به شكل يك مقاله پژوهشي، يك ارائه و سخنراني يا يك مطالعه موردي در مي­آيد، از حالت ضمني به حالت صريح تبديل مي­شود. اطلاعات،‌ هنگامي كه پردازش مي­شود، به دانش تبديل شده و براي انتقال، اين دانش بايد رمزگذاري و نمايش داده شود. دانشي كه به خوبي نمايش داده مي­شود، بهتر درك شده و انتقال داده مي­شود. از اين­رو،‌ نمايش و كدگذاري دانش، جزء بسيار مهمي از يك فرهنگ دانشي است كه درك دانش را موجب مي­شود و به توليد دانش مي­انجامد. هم­چنين ابزارهاي ارتباطي سيستم­هاي اطلاعاتي مانند ويدئو كنفرانس، انتقال اطلاعات از طريق تصاوير،‌ نمودارهاي گردش كار، جدول­ها و مانند اين­ها نمايش بهتر را (كه در غير اين صورت بدون ابزارهاي سيستم­هاي اطلاعاتي انجام آن بسيار دشوار بود) ممكن مي­سازد. به محض اين­كه دانش توليد شد، بايد در يك منبع دانش ذخيره شود تا تخصص و مهارت يك سازمان براي ديگران نيز قابل دسترسي باشد و هم­چنين يادگيري با پايه دانش آن سازمان تلفيق و هماهنگ شود (ميتال، 2008).

ذخيره­سازي اينترنتي از طريق پايگاه­هاي داده­اي و دستيابي از طريق فناوري­هاي ارتباطي،‌ مكانيزم­هاي بهتري براي انتشار اطلاعات برحسب زمان، هزينه، پاسخ­گويي و دسترسي فراهم مي­آورد. بنابراين لازمه به كارگيري دانش آن است كه اعضاي هيأت علمي و مدرسين دانشگاه نسبت به محل­هاي وجود اطلاعات و دانش و هم­چنين محمل­ها و رسانه­هاي اطلاعاتي و روش­هاي يافتن و بازيابي و به كارگيري آن آگاهي و شناخت لازم را داشته باشند .و با كسب مهارت­هاي لازم توانمندي خود را در جهت بازيابي و به كارگيري اطلاعات ارتقا بخشند. امروزه استفاده از رايانه و اينترنت براي فعاليت­هاي پژوهشي اجتناب­ناپذير است (رسول آبادى، 1386). بديهي است كه موفقيت طرح­هاي مديريت دانش در گرو تشريك مساعي اقشار مختلف دانشگاهي است.

[1]. Ellingsen      2. Huang      3.Yaying      4. Probst‚ Raub & Romhardt

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.