پايان نامه كارشناسي ارشد رشته حسابداري : رابطه بين تركيب هيئت مديره و ساختار مالكيت با محافظه كاري ح
متن كامل را مي توانيد دانلود نمائيد
چون فقط تكه هايي از متن پايان نامه در اين صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولي در فايل دانلودي متن كامل پايان نامه
با فرمت ورد word كه قابل ويرايش و كپي كردن مي باشند
موجود است
مقدمه
محافظه كاري يكي از ويژگيهاي بارز گزارشگري مالي است (كيم[1] وژانگ[2]،2007(، كه در قالب يك ميثاق محدود كننده در چارچوب اصول و مفاهيم حسابداري ايفاگر نقش مهمي در محدود كردن رفتارهاي خوش بينانه مديران در جايگاه تهيه كنندگان اطلاعات و اعمال برآوردي از حداقل عايدات توسط سرمايه گذاران و اعتبار دهندگان در جايگاه مهمترين استفاده كنندگان است. نقش اين ميثاق حسابداري در زمينههاي مختلفي از قبيل برطرف كردن مسائل برخاسته از نمايندگي، بي اثر ساختن مسائل ناشي از عدم تقارن اطلاعاتي بين استفاده كنندگان آگاه وناآگاه، احقاق حقوق ذينفعان شركت، تأثير مثبت بر كاهش هزينههاي استقراض وهزينه هاي سرمايه، نقش بازدارندگي در قبال وقوع رسواييهاي مالي و همچنين نقش انكارناپذير آن در مبحث حاكميت شركتي و... است.
محافظه كاري در گزارشگري مالي ميتواند به عنوان يك معيار جايگزين براي برخي مكانيسمهاي حاكميت شركتي مؤثر واقع شود، چون اعمال محافظه كاري در رفتار خوشبينانه مديران، باعث كاهش مسائل نمايندگي شده و رفتار جانبدارانه مدير را خنثي و پرداختهاي فرصت طلبانه مدير به خود را محدود ميكند و ارزش افزايش يافته شركت ميان همه گروههاي طرف قرارداد شركت تقسيم و رفاه همه گروهها افزايش مييابد كه در اين مفهوم محافظه كاري به عنوان يك مكانيسم قراردادي كارآمد محسوب ميشود.
(بلكويي[3]،1985) توضيح ميدهد كه محافظه كاري حاكي از آن است كه حسابداران بايد پايينترين ارزش داراييها و درآمدها و بالاترين ميزان بدهيها و هزينهها را گزارش كنند. محافظه كاري حسابداري عبارت است از تمايل حسابداران به درجه بالايي از اعتماد براي تشخيص اخبار خوب مثل سود نسبت به تشخيص اخبار بد مثل زيان. بنابراين زيانهاي شناسايي نشده قبل از سودهاي شناسايي نشده شناسايي ميشوند (باسو[4]،1997). همچنين (گيولي[5] وهاين[6]،2000) محافظه كاري حسابداري را معياري براي انتخاب اصول حسابداري مختلف كه در به حداقل رساني سودآوري به دليل تأخير در توجه به درآمد، تشخيص سريع هزينهها، پايينترين ارزيابي داراييها و بيشترين ميزان بدهيها نقش دارند، تعريف ميكنند. (لارا[7] و مرا[8]،2004) سطح محافظه كاري حسابداري را مورد بررسي قرار دادهاند. تعاريفي كه آنها براي محافظه كاري استفاده كردهاند، تعريف ارائه شده توسط (فيلتهام[9] و اوهلسون[10]،1995) بود كه نشان دهنده محافظه كاري ترازنامه مالي است. به عبارت ديگر (لارا و مرا،2004) از تعريف باسو استفاده كردند كه محافظه كاري درآمدها را اندازه گيري و ارزيابي ميكند. در سالهاي اخير يكي از زمينههاي گسترده اي كه در مجامع علمي به آن توجه فراوان شده است، مسئله نمايندگي و انگيزه مديران جهت انتقال ثروت و ارزش شركت به نفع خودشان بوده است. لذا ما در اين تحقيق به مطالعه رابطه بين تركيب هيئت مديره و ساختار مالكيت با محافظه كاري حسابداري شركتهاي نمونه ميپردازيم.
1-2- بيان مسئله
مديران به عنوان مسئول تهيه صورتهاي مالي تمايل دارند كه افشاي اخبار بد را به تأخير انداخته و اخبار خوب را هر چه سريعتر شناسايي كنند كه اين امر موجب افزايش عدم تقارن اطلاعات بين سرمايه گذاران ميشود (لافوند[11]و واتس[12]،2008). يكي از ويژگيهاي كيفي اطلاعات حسابداري كه ميتواند در كاهش عدم تقارن اطلاعات نقش موثري داشته باشد محافظه كاري است كه سابقه طولاني در حسابداري دارد (باسو،1997).
ما در اين تحقيق به بررسي رابطه بين تركيب هيئت مديره و ساختار مالكيت با محافظه كاري حسابداري ميپردازيم.
به عقيده فاما[13]وجنسن[14](1983) هيئت مديره نقش محوري را در حاكميت شركتي بازي ميكند، به طوري كه يك هيئت مديره مؤثر، مديريت شركت را به اعمال رويههاي محافظه كارانه سوق ميدهد تا از رفتارهاي خوشبينانه مديريت و افزايش ريسك دعاوي حقوقي بر عليه شركت جلوگيري كند، همچنين شركتي با مكانيسمهاي خوب حاكميت شركتي همانند تفكيك نقشها يا تعادل بهينه بين اعضاء موظف و غيرموظف، اثربخشي بيشتري در نظارت وكنترل مديريت را نشان ميدهد
منظور از ساختار مالكيت، مشخص كردن بافت و تركيب سهامداران يك شركت و بعضاً مالك عمده نهايي سهام آن شركت است. به منظور بررسي رابطه بين ساختار مالكيت با محافظه كاري بايستي به تبيين قراردادي محافظه كاري رجوع كرد، بدين صورت كه تقاضا براي محافظه كاري در قراردادها، از بازدههاي نامتقارن بين طرفين قرارداد و عدم تقارن اطلاعاتي بين آنها ناشي ميشود، اعتباردهندگان، سهامداران و مديران شركت، بازدههاي نامتقارني نسبت به خالص داراييهاي آن دارند. اعتباردهندگان و سهامداران، هريك منافع متفاوتي در توزيع بازده شركت دارند و به اين خاطر اعتبار دهندگان فعاليتهايي كه موجب انتقال ثروت به سهامداران ميشود را پيش بيني ميكنند و قراردادهاي استقراض را مقيد به شرايطي ميكنند كه چنين انتقالهايي را محدود ميكند و لذا قرادادهاي استقراض، منجر به رويههاي محافظه كارانه در گزارشگري شركت ميشود، تا ثروت شركت بين اعتباردهندگان نيز تقسيم شود.
معيار محافظه كاري (باسو،1997) به يك بعد از محافظه كاري در گزارش سود وزيان اشاره دارد اما به محافظه كاري در گزارش ترازنامه مالي توجه ندارد. رويچوداري[15] و واتس (2006) دريافتند كه باسو به تاثيرات محافظه كاري قبل از دوره برآورد توجه ندارد در نتيجه اين معيار بازتابگر كل محافظه كاري نيست. بنابراين با توجه به اين موارد ما بررسي ميكنيم كه "آيا بين تركيب هيئت مديره و ساختار مالكيت با محافظه كاري حسابداري رابطه وجود دارد؟"
1-3- اهميت موضوع
پيش تر بررسيهاي متعددي روي ارتباط بين تركيب هيئت مديره و ساختار مالكيت با محافظه كاري حسابداري انجام شده است، اما معيار محافظه كاري ارائه شده در اين تحقيق با معيارهاي مورد استفاده در اكثر تحقيقاتي كه بر كليه جوانب محافظه كاري در صورتهاي مالي توجه ندارند متفاوت است، همچنين اين تحقيق امكان مطالعه محافظه كاري در بافتي كه فرهنگ حسابداري و ويژگيهاي سازماني آن با موارد مربوط به كشورهايي كه در آنها اين خصوصيات حسابداري مورد تحليل و بررسي قرار گرفتهاند متفاوت است را فراهم ميآورد. با توجه به اهميت اين موضوع، لذا اين تحقيق درباره رابطه بين تركيب هيئت مديره و ساختار مالكيت با محافظه كاري حسابداري ميباشد.
1-4- پرسشها
1) آيا بين نسبت اعضاء موظف به كل هيئت مديره (مديران داخلي) با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد؟
2) آيا بين دوگانگي نقش مدير عامل با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد؟
3) آيا بين اندازه هيئت مديره با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد؟
4) آيا بين تركيب هيئت مديره با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد؟
5) آيا بين تمركز مالكيت با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد؟
6) آيابين مالكيت مديران با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد؟
7) آيا بين ساختار مالكيت با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد؟
1-5- فرضيهها
فرضيه 1- بين نسبت اعضاء موظف به كل هيئت مديره (مديران داخلي) با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد.
فرضيه 2- بين دوگانگي نقش مدير عامل با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد.
فرضيه 3- اندازه هيئت مديره با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد.
فرضيه 4- بين تركيب هيئت مديره با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد.
فرضيه 5- بين تمركز مالكيت با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد.
فرضيه 6- بين مالكيت مديران با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد.
فرضيه 7- بين ساختار مالكيت با محافظه كاري حسابداري رابطه معناداري وجود دارد.
1-6- متغيرها
1-6-1-متغيرهاي مستقل
اعضاء موظف (مديران داخلي) هيئتمديره: نسبت تعداد اعضاء موظف در هيئتمديره به تعداد كل اعضاء هيئتمديره ميباشد.
دوگانه بودن نقش مديرعامل: اگر، رئيس هيئتمديره باشد برابر يك و اگر ميان موقعيت رئيس هيئتمديره و مدير عامل فاصله باشد صفر است.
اندازه هيئتمديره: شامل تعداد اعضاء هيئتمديره ميباشد.
تمركزمالكيت: درصد سهام دارندگان بالاي 5% كل سهام ميباشد.
مالكيت مديران: نسبت تعداد سهام در دست مديران به تعداد كل سهام شركت ميباشد..
1-6-2-متغير وابسته
سطح محافظه كاري حسابداري متغير وابسته است. ما نيز مانند (گيولي، هاين وناتاراجان[16]،2007) استدلال ميكنيم كه (باسو،1997) تحقيقات زيادي در حوزه محافظه كاري حسابداري انجام داده است ومعيار وي در مورد محافظه كاري حسابداري در منابع تجربي پركاربرد بوده است. مدل محافظه كاري (باسو،1997) را به شكل زير ميتوان نوشت:
Ei,t /Pi,t-1=β0+β1[Dit]+β2[Rit]+β3[Rit Dit]+εi,t
بطوري كه Ei,t سود قبل از اقلام غيرمترقبه براي شركت i در سال t، Pi,t-1 قيمت به ازاي هر سهم در آغاز سال مالي،Rit بازده سالانه سهم شركت i در سال t،Dit متغيري است كه اگر Rit≤0 باشد، برابر با 1 است وεi,t باقيمانده است.β2 پاسخ و واكنش سود به بازده مثبت را اندازه گيري ميكند. β2+β3 پاسخ و واكنش سود به بازده منفي را اندازه گيري ميكند. و در كل محافظه كاري يعني0<β3 به عبارت ديگر β2<β2+β3 باشد.
نتايج مدل باسو حاكي از وجود رابطه منفي بين اين معيار با نسبت M/B (يك معيار قديمي وشناخته شده براي محافظه كاري) بود، از اين رو نتايج مذكور منجر به زير سؤال رفتن مدل باسو شد پس از اين انتقاداتي كه نسبت به مدل باسو وارد آمد، رويچوداري و واتس در سال 2006 طي تحقيق تجربي خود نشان دادند كه اگر دوره برآورد عدم تقارن زماني سود از يك دوره به چند دوره افزايش يابد رابطه بين معيار عدم تقارن زماني سود و نسبت M/B در پايان آن دوره طولاني مثبت خواهد شد بنابراين نتايج تحقيق رويچوداري و واتس در سال 2006 منجر شد كه مدل باسو به صورت عدم تقارن زماني سود چند دوره اي تعديل شود. در اين تحقيق نيز مدل ما برگرفته از مدل باسو (1997) و مدل رويچوداري و واتس (2006) ميباشد.
1-6-3-متغيرهاي كنترلي
نسبت ارزش بازار به ارزش دفتري: نسبت ارزش بازار حقوق صاحبان سهام به ارزش دفتري حقوق صاحبان سهام ميباشد.
اهرم شركت: نسبت ارزش دفتري كل بدهيها بر كل داراييهاي شركت است.
اندازه شركت: اندازه هر شركت به ميزان داراييهاي آن شركت بستگي دارد و بهمنظور هم مقياس شدن رقم كل داراييها از لگاريتم آن بهعنوان متغير كنترلي استفادهشده است.
1-7- جامعه آماري و نمونهها
تحقيق حاضر در زمره تحقيقات تجربي در حوزه امور مالي و حسابداري ميباشد وموضوعات مالي مانند ساير موضوعات علمي كه از روشهاي آماري در پژوهشها و تحقيقات خود استفاده مينمايند، نيازمند دادهها و اطلاعاتي ميباشند كه در طول يك دوره زماني ايجاد ميشوند. بديهي است كه هر اندازه تعداد دادههاي موردنياز مربوط به دوره زماني طولاني تري باشند، نتايج به دست آمده از روشهاي آماري با دقت و صحت بيشتري توأم خواهد بود. در اين تحقيق به منظور انجام كار، اطلاعات پنج ساله شركتهاي بورس تهران از ابتداي سال 1387 تا انتهاي سال 1391 است و دوره زماني مورد بررسي تحقيق 6 سال از ابتداي سال 1386 تا انتهاي سال 1391 را در نظر خواهد گرفت.
در اين راستا نمونه آماري اين تحقيق شامل تمامي شركتهايي است كه شرايط ذيل را دارا باشند:
- در طول سالهاي مالي 1386 تا 1391 در بورس حضور داشتهاند.
2) شركتها جزو بانكها، شركتهاي
دانلود متن كامل در سايت
40y.ir