چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۰۴

دانلود مقالات پايان نامه

دانلود پايان نامه ارشد: تفاسير محافظه كاري-ارتباط بين حسابداري محافظه كارانه وبحران مالي -فروش فايل

۱۳۱ بازديد

امر ذهني

محافظه كاري آنقدر در حسابداري مستحكم شده كه بيشتر نوعي نگرش حسابداران، يا امري ذهني، است تا اينكه سازوكاري براي پاسخگويي به ابهام باشد. احتمالاً «چنانچه ترديد جدي در مورد ارزش گذاري يك قلم وجود داشته باشد محافظه كاري به بازي گرفته مي شود، اما اين تمام موضوع نيست، محافظه كاري نگرش حسابداران در مورد تمام جنبه هاي حسابداري است»(مجتهدزاده، 1380).

مديران و مالكان به طور طبيعي گرايش دارند كه نسبت به واحد تجاري بيش از اندازه خوش بين باشند و اين خوش بيني موجب مي شود كه دارايي ها و درآمدها بيش از واقع نشان داده شوند. محافظه كاري نوش داروي لازم براي اين خوش بيني بيش از حد مي باشد. كارول دواين[1] استدلال مي كند كه فرونشاندن خوش بيني و القا بدبيني مشكل است. پيامدهاي خوش بيني بيش از اندازه از پيامدهاي بدبيني زياد از حد، وخيم تر است. بنابراين قواعد حسابداري براي ارزش گذاري و ثبت بدهي ها و هزينه هاي عملياتي و غيره عملياتي نبايد با قواعد حسابداري براي ارزش گذاري و ثبت دارايي ها و درآمدهاي عملياتي و غير عملياتي يكسان باشد.

حسابدار ممكن است مرتكب يكي از اشتباهات زير شود:

  1. رد اطلاعاتي كه بعداً پي برده مي شود درست است؛ يعني رد فرضيه ي درست.
  2. پذيرفتن اطلاعاتي كه متعاقباً دريافت مي شود نادرست است؛ يعني پذيرش فرضيه ي نادرست كه در حسابرسي همان ريسك حسابرسي است.

با شناخت وجود اين دو نوع ريسك مي توان گفت كه محافظه كاري با تحزيه و تحليل احتمالات آماري مظابقت دارد و بنابراين راه منطقي رويارويي با ابهام است. با خصوص اعتباردهندگان نياز دارند كه بدانند وضعيت مالي واحدتجاري حداقل همان چيزي است كه در صورت هاي مالي ارائه شده است. آنها نياز به حاشيه ي ايمني دارند تا خود را در مقابل تبعات منفي محافظت كنند. با وجود انتقادها طرفداران انتقاد دارند كه كماكان از محافظه كاري در عمل پيروي مي شود زيرا سال ها تجربه به حسابداران نشان داده كه محافظه كاري ميثاقي محتاطانه و مفيد در محيطي پر از ابهام است.

2-4-6  تفاسير محافظه كاري

واتز ريشه محافظه كاري حسابداري در گزارشگري مالي را دلايل اقتصادي مي داند و چهار عامل زير را در شكل گيري آن ذكر مي كند:

  1. قرارداد بين شركت و اشخاصي كه در استخدام آن هستند (مانند مديران) و همچنين قراردادهايي كه بين شركت و طرف هاي خارج از شركت وجود دارد. (تفسير قراردادي محافظه كاري)
  2. افزايش در هزينه هاي دعاوي قضايي. (تفسير دعاوي قضايي محافظه كاري)
  3. ديدگاه قنونگذاري حسابداري (مانند FASB، SEC)، (تفسير قانونگذاري محافظه كاري)
  4. ارتباط بين سود گزارش شده و ماليات. (تفسير مالياتي محافظه كاري)

     

تفسير قرارداد اشاره به تضاد منافع بين طرف هاي قراردا با واحد انتفاعي دارد. اين قراردادها شامل قرارداد مديران، قرارداد بدهي به سهامداران و ساير اعتباردهندگان مي باشد(واتز، 2003).

هركدام از اين طرف ها به دنبال منافع خود مي باشند. به عنوان مثال سهامداران تمايل دارند كه با بيش نمايي درآمدها و دارايي ها، ثروت خود را در واحد اقتصادي افزايش دهند. همچنين مديران تمايل دارند كه از طريق بالا نشان دادن عملكرد مالي و دريافت پاداش، ثروت خود را افزايش دهند. مديران و حسابرسان شركت، بيشتر به خاطر بيش بيان كردن عايدات و دارايي ها تحت پيگرد قرار مي گيرند تا كمتر بيان كردن آنها. همچنين قانونگذاران حسابداري، هزينه ناشي از بيش بيان كردن عايدات و دارايي ها را از منافع آن بيشتر مي دانند. علاوه بر اين ارتباط بين سود گزارش شده و ماليات نيز مي تواند تمايلاتي را در شناسايي متفاوت هزينه ها و عايدات به وجود آورد.

[1]Dvayn

پژوهش(پايان نامه) : رابطه‌ رفتار شهروندي سازماني با كيفيت خدمات

۹۸ بازديد

سرمايه فرهنگي در راستاي تقويت سازمان :

مي توان سرمايه فرهنگي را مجموعه اي از روابط ، معلومات ، اطلاعات و امتيازات فرض كرد كه فرد براي حفظ كردن يا بدست آوردن يك موقعيت اجتماعي از آن استفاده مي كند . سرمايه فرهنگي شكلي از سرمايه هاي كيفي است كه بصورت عيني به چشم نمي آيد. از اين رو مي توان سرمايه فرهنگي را گونه اي از اقسام سرمايه اجتماعي دانست. در پژوهشي كه بر اساس فرضيه عدم امثال آن مي تواند به تساوي سرمايه فرهنگي انجام گرفته است ، چنين نتيجه گيري مي شود كه نابرابري فرهنگي فقط با رفتار و اعمال فرهنگي كه براي افراد و گروه ها مقدور است ، مشخص مي شود تئاتر و اپرا رفتن ، مجله و روزنامه خواندن ، سينما رفتن ، دوربين عكاسي داشتن و عنوان نشانه ها و امكانات سرمايه فرهنگي به شمار آيد امكاناتي كه بطور يكسان در دسترس همه نيست. (Albrecht , 2003:8)

2-2-5-4.ضرورت توجه به فرهنگ سازماني :

فرهنگ سازماني عبارت است از الگوي عمومي رفتارها ، باورها ، تلقي هاي مشترك و جمعي ارزشهايي كه اكثر اعضاء سازمان در آن سهيم اند. فرهنگ سازماني ضابطه هايي است كه به افراد سازمان مي گويد چه چيز ارزش است و چه چيز ارزش نيست. ناگفته پيداست كه در مطالعه فرهنگ سازماني همچون ديگر زمينه هاي علوم انساني نمي توان روش واحدي را توصيه و تجويز نمود، جهت بررسي  فرهنگ سازماني در سازمان ها شيوه هاي متعددي وجود دارد كه با توجه به امكانات و شرايط ، محدوده ي زماني ، وسعت بررسي ، سازمان مورد نظر ممكن است يك يا چند شيوه مناسب باشد (كاوسي و همكاران ، 1389 :133) .

 

 

2-2-5-5. تبديل سازمان به سازمان يادگيرنده :

سازمان يادگيرنده نيازهاي محيطي را تشخيص مي دهد و ابزار هماهنگي خود با آنها را فراهم مي سازد و خود را به محل يادگيري تبديل مي نمايد و يادگيري را جهت مي دهد. زيرا در محيط متلاطم و پيچيده با تغييرات پرشتاب و متغيرهاي نوظهور ، تنها مي توانند به موفقيت برسند كه با تصميم شايسته فعاليت هاي خود را رهبري نمايند و تصميم مقتضي بدون وجود دانش ميسر نمي باشد ، بنابراين، دانش مزيت رقابتي آينده داري مي باشد (كاوسي وهمكاران ،  1389 :129).

دانلود پايان نامه ارشد (متن كامل) :

بررسي رابطه بين ابعاد هوش سازماني و عملكرد كاركنان در دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني استان گيلان

مقاله (چكيده) :

امروزه ديگر بر كسي پوشيده نيست كه راز و رمز بقاي سازمان ها و گروه ها ، توانايي آنها در كسب دانش و اطلاعات مورد نياز مي باشد و سازمان هاي زيادي يافت مي شوند كه عليرغم اينكه از تواناييهاي بالقوه ارزشمند برخوردار مي باشند اما در رويارويي با تغييرات محيطي دچار آشفتگي مي شوند و نظم موجود بين عوامل مختلف آنها بهم مي خورد و سيستم ، كارآمدي خود را از دست مي دهد، زيرا در كسب دانش و آگاهي لازم براي مواجهه با اين شرايط شكست خورده اند و ساز و كار لازم جهت دريافت دانش را نداشته اند (choo,2005:81).

2ـ2 ـ 6. هوش سازماني و يادگيري :

براي درك هوش سازماني واهميت آن در محيط كسب و كار ، بايد دو جنبه را در نظر گرفت. جنبه ي غربي كه به وسيله ي پيتر سنج و گريس آرگريس در ايلاات متحده امريكا تعيين شده است و جنبه ي شرقي آن به روش فكري ژاپني توسط نوناكا و هيروتاكا تغيير يافته است. طبق نظريه ي پيتر سنج ، براي اينكه سازماني تعليم داده شود ، اعضاي آن بايد مدلهاي تشريحي و فكري جديد را ايجاد كنند و در ديدگاه هدف مشترك سهيم شوند. ديدگاه پيتر سنج در مورد يادگيري سازماني ، در خصوص گروهي از افرادي كه به طور مستمر توانايي خود را در جهت ايجاد نتايجي تقويت مي كنند كه خود علاقه مندند و ثابت شده است (Lefter et al ,2008: 40).

يادگيري سازماني  يكي از مولفه هاي بحراني در هوش سازماني است كه توانايي حل مسائل و مشكلات آن سازمان مي باشد. به اين ترتيب يادگيري سازماني منبعي راهبردي محسوب مي گردد كه در تمام سطوح سازماني ظاهر مي شود. يادگيري در سطح كلي سازمان يا سطح كلان سازماني بيانگر هسته ي يادگيري سازماني است. با توجه به اينكه اين يادگيري ير سطح يادگيري فردي و گروهي بنا شده است، آنچه براي اين يادگيري عامل اساسي است كه همراه با آن ساختارهاي سازماني لازم نيز بايد فراهم گردند (ملك زاده ، 1389: 33).

يادگيري مي تواند از طريق آموزش دادن  صورت گيرد، اما موثرترين راه يادگيري انجام دادن خود عمل است. آموزش فاقد فوريت لازم براي حل مسئله در موقعيت هاي واقعي است و ممكن است براي امور آتي مناسب نباشد. اما زماني كه سازمان درگير حل يك مسئله ي سخت است، شكي وجود ندارد كه مطالب مهم بايد ياد گرفته شوند و در حافظه ي متحد ذخيره شوند. ( Halal ,1998 : 24)

پايان نامه تأثير آموزش راهبردهاي حل مسأله در بهبود نگرش نسبت به درس رياضيات

۱۳۰ بازديد

فهرست مطالب

عنوان                                                                                                                                                                شماره صفحه

چكيده 1

فصل اول: طرح تحقيق

مقدمه. 3

بيان مسأله: 3

ضرورت تحقيق: 4

اهداف تحقيق.. 5

فرضيه‌هاي پژوهش.... 5

تعريف اصطلاحات و متغيرها 6

تعريف نظري راهبردهاي حل مسأله. 6

تعريف عملياتي راهبردهاي حل مسأله: 6

متغيرهاي تحقيق.. 7

متغير مستقل.. 7

متغير وابسته: 7

متغيرهاي كنترل.. 7

تعريف عملياتي آموزش راهبردهاي حل مسئله (متغير مستقل) 8

تعريف نظري نگرش (متغير وابسته اول) 9

تعريف نظري پيشرفت تحصيلي رياضي (متغير وابسته دوم) 9

تعريف عملياتي نگرش نسبت به رياضي (متغير وابسته اول) 9

تعريف عملياتي پيشرفت تحصيلي  رياضيات (متغير وابسته دوم) 9

فصل دوم: مباني نظري پيشينه

مقدمه. 11

الف- مباني نظري در زمينه موضوع تحقيق.. 11

تعريف و ويژگيهاي مسئله و حل مسأله. 11

حل مسئله و انتقال يادگيري.. 12

رابطه بين تفكر انتقادي و حل مسئله. 12

راهبردهاي حل مسأله و فراشناخت... 13

نظريه‌هايي پيرامون حل مسأله. 13

حل مسئله از ديدگاه رفتارگرايي.. 13

حل مسئله از ديدگاه گشتالت: 14

مراحل آموزش حل مسئله (الگوي دي چكووكرافورد) 16

پيشنهادهايي براي افزايش توانائيهاي حل مسئله در يادگيرندگان: 18

طرح جورج پوليا پيرامون حل مسئله. 19

1- فهميدن يا درك مسئله: 19

2- طرح نقشه (پيش‌بيني و انتخاب راه‌حل مسئله) 20

3- اجراي نقشه (استفاده از راه‌حل و رسيدن به پاسخ): 20

4- مرور و امتحان كردن جواب (ارزيابي نتايج) 20

مباني نظري در زمينه نگرش.... 22

تعريف نگرش.... 22

ويژگيها و ابعاد نگرش.... 22

گسترش نگرشها 23

تغيير نگرش.... 23

الگوهاي يادگيري تغيير نگرش.... 24

الف) نظريه محرك پاسخ.. 24

نظريه هاولند: 24

ب) نظريه مشوقها و تعارضها 24

الگوهاي شناختي تغيير نگرش.... 25

الف) نظريه تعادل.. 25

ب) نظريه توافق.. 26

ج) نظريه همسازي شناختي.. 27

د) نظريه قضاوت اجتماعي.. 27

الگوهاي كاركردي.. 27

نگرشها و آموزش و پرورش.... 28

پيشينه پژوهش خارج از كشور 28

پيشينه پژوهش در داخل كشور 30

فصل سوم: روش پژوهش

روش تحقيق: 33

جامعه آماري.. 33

نمونه و روش نمونه‌گيري: 33

ابزار پژوهش.... 34

درصدبندي صفحات كتاب.. 34

شيوه اجرا 35

جلسه اول: 35

جلسه دوم. 35

جلسه سوم. 36

جلسه چهارم. 36

جلسه پنجم. 36

جلسه ششم. 36

جلسه هفتم. 36

روش تجزيه و تحليل داده‌ها 37

فصل چهارم: تجزيه وتحليل دادها

تحليل نتايج و بيان توصيفي يافته‌ها 39

مقدمه: 39

آزمون همتاسازي: 39

تحليل دادها با استفاده از آمار توصيفي.. 40

تجزيه و تحليل داده‌ها با استفاده از آمار استنباطي.. 45

الف) فرض اول: 45

ب) فرضيه دوم. 46

فصل پنجم: نتيجه گيري و پيشنهادات

نتايج پژوهش.... 49

محدوديتهاي پژوهش.... 51

پيشنهادات به پژوهشگران.. 51

منابع و مأخذ. 52

 

 

 

 

پايان نامه ارشد: فسخ نكاح در حقوق مدني ايران و مذاهب خمسه -خريد پايان نامه

۱۲۸ بازديد

متن كامل :

فسخ نكاح در حقوق مدني ايران و مذاهب خمسه

نكاح يا ازدواج در قانون مدني ايران و بسياري از كشورها تعريف نشده است  نكاح  در لغت به معني  صم ( پيوستن) است و در اصطلاح  حقوقي مي توان  آن را چنين  تعريف كرد: « نكاح قرار دادي است  كه به موجب آن  زن و مرد در زندگي  با يكديگر  شريك و متحد شده ، خانواده  اي تشكيل  مي دهند...[1]»

بعضي از استادان حقوق در تعريف نكاح گفته اند : «نكاح عبارت از، رابطه حقوقي است  كه به وسيله عقد بين مرد و زن حاصل مي گردد و به آنها حق مي دهد كه تمتع جنسي از يكديگر ببرند »[2]

البته تمتع جسمي از مهمترين  اغراض نكاح است و شايد مهم ترين  هدفي است كه اشخاص را به عقد نكاح  وا مي دارد ولي اغراض  ديگري مانند توالد و تناسل  و همكاري در زندگي  نيز در نكاح وجود دارد.

بعضي از حقوقدانان  اسلامي نكاح را چنين  تعريف كرده اند: « نكاح، عقدي است كه به هر يك از زوجين حق استمتاع  از ديگري را به وجه  مشروع مي دهد »[3]

اگر استمتاع را در اين تعريف به معني عام و شامل هرگونه  بهره گيري  بدانيم تعريف مذكور به جا و قابل قبول خواهد بود .»[4]

دراينجا به تعريفي كه فقه از نكاح كرده است مي پردازيم :

« النُكاحُ مُستحبُّ مؤكَّد وفضلُه  مشهور محققٌ  حتّي  أنَّ  المتّزوَجَ يُحِرزُ نصفَ دينهِ ورويَ: ثُلثا دينه. وَهيَ مِن اعظَمِ الفوائدِ بعدَ الاسلامِ »

ترجمه اينكه : «ازدواج  كردن از مستحبات موكد است و فضيلت آن در ميان مسلمانان  مشهور و در شرع  اسلام محقق است، تا آنجا كه رهبران  ديني گفته اند  كسي كه ازدواج  مي كند نيمي از دين خود را حفظ مي كند و در روايتي آمده است، دو سوم  دين خود را حفظ ميكند و اختيار كردن همسر، پس از اسلام ، بزرگترين  بهره ها  و فايده ها به شمار مي رود»[5]

«در حقوق انگليس نيز، تعريف مشهور لرد پنزنس Lord penzance  كه نكاح را، اتحاد ارادي بين زن و مرد براي مدت  عمر دانسته است » . [6]

 

 

1-2-5- موارد انحلال عقد نكاح

روابط بين زن ومرد در زمان نكاح  با يكي از عوامل زير منحل مي شود:

طبـق ماده 1120 قانون مدني  : « عقد نكاح به فسخ يا به طلاق با به بذل  مـدت در عقـد انقطاع منحـل  مي شود:

1-حق برهم زدن عقد نكاح  با شرايط خاصي

2-طلاق در ازدواج  دائم

3-پايان يافتن  مدت در ازدواج موقت

 

1-2-6- مفهوم فسخ نكاح

«فسخ نكاح تنها به اراده  صاحب حق واقع مي شود و نيازي  به رضاي طرفين ندارديعني در زمره ي ايقاعات است  نه قراردادها.  فسخ كننده بايد اهميت  داشته باشد  وبهمين دليل  فسخ نكاح مجنون  باولي يا قيم  اوست»[7]

به نظرمي رسد؛ فسخ نكاح طبق ماده  1120 قانون مدني  شامل انحلال  يا بر هم خوردن  نكاح به يكي از عوامل قانوني بدون دخالت  زوج يا زوجه است. آنچه ما مورد بحث قرارمي دهيم،  فسخ در نكاح دائم  و طلاق است و بررسي شباهت ها وتفاوت هاي اين دو امر حقوقي است. به دليل اهميتي  كه درامر نكاح  وجود دارد برخلاف بقيه عقود خيار فسخ  وجود نداشته و تنها در مواردي  كه قانون آنرا ذكر كرده است،  حق فسخ نكاح براي  طرفين نكاح به وجود مي آيد.[8]

 

1-2-7-مفهوم طلاق

از نظر لغوي به معني رها شدن مي باشد و دراصطلاح عبارت ازپايان دادن زناشويي به وسيله زن وشوھر . طلاق را اغلب راه حل رايج وقانوني عدم سازش زن وشوھر، فرو ريختن ساختار زندگي خانوادگي، قطع پيوند زناشويي واختلال ارتباط والدين با فرزندان تعريف كرده اند .[9]

« طلاق » اسمي براي تطليق است يعني از بين بردن قيد و اصطلاح شرعي به معناي از بين بردن قيد نكاح است . دركتب لغت ، براي واژه طلاق معناي گوناگوني گفته شده است مانند : رهايي ، آزاد كردن ، ترك كردن ، مثلاً گفته مي شود : « طلقت القوم . قوم را ترك كردم » طلاق در اصطلاح شرعي عبارت است از « ازله قيد النكاح بصيغه مخصوصه » طلاق ، گسستن و از بين بردن قيد ازدواج با لفظ مخصوص است . [10]

بعضي از استادان حقوق فرانسه طلاق را اين چنين تعريف كرده اند : طلاق قطع رابطه زناشويي به حكم دادگاه در زمان حيات زوجين ، به درخواست يكي از آنها يا هر دو است . در حقوق امروز ايران طلاق ممكن است به حكم دادگاه يا بدون آن واقع شود و در تعريف آن مي توان گفت ، طلاق عبارتست از انحلال نكاح دائم با شرايط خاص از جانب مرد يا نماينده او . بنابراين طلاق ويژه نكاح دائم است و انحلال نكاح منقطع از طريق بذل يا انقضاء مدت صورت مي گيرد . ماده 1139 قانون مدني در اين باره مي گويد : طلاق مخصوص عقد دائم  است  و زن منقطعهبا انقضاء مدت ياب ذلآن از طرف شوهر از زوجيت خارج ميشود .

از نظر ماهيت حقوقي ، در فقه اسلامي و قانون مدني ، طلاق ايقاعي است كه از سوي مرد يا نماينده او صادر مي شود حتي در موردي كه طلاق بر اساس قوانين زوجين كه شرط يا انگيزه طلاق مي باشد غير از خود آن است و طلاق ، يعني آخرين عملي كه با اجراي صيغه تحقق مي پذيرد و رابطه نكاح را منحل مي كند ، در هر حال ، يك عمل حقوقي يك جانبه ( ايقاع ) است و ناشي از ارادۀ طرفين نمي باشد .

طلاق در لغت در معاني متعدد از قبيل : رهايي ، آزادكردن ، ترك كردن ، واگذشتن ، گشودن گره و..... به كار رفته است . از طلاق در اصطلاح فقها و حقوقدانان نيز تعاريف متفاوتي به عمل آمده است . در اصطلاح شرعي ، طلاق عبارت است از   » ازاله قيدالنكاح بصيغه مخصوصه »يعني : طلاق زايل نمودن قيد و پيوند نكاح است با صيغه مخصوص . آوردن كلمه صيغه مخصوصه براي تميز طلاق ازفسخ است ؛ چون در فسخ نيازي به صيغه مخصوص نيست.[11]

برخي از حقوقدانان طلاق را ايقاعي تشريفاتي دانسته اند كه به موجب آن مرد ،به اذن يا حكم دادگاه، زني را كه به طور دائم در قيد زوجيت اوست رها مي سازد . برخي ديگر در تعريف طلاق گفته اند : «طلاق عبارت است از انحلال نكاح دائم با شرايط و تشريفات خاص از جانب مرد يا نماينده قانوني او». از ميان تعاريف مذكور، تعريف اخير صحيح تر به منظور مي رسد. البته اين تعريف با اندكي تفاوت به تعريف فقها نزديك است .[12]

در باب  موجبات يا اسباب طلاق چيزهائي است كه مجوز طلاق به شمار آمده و به استناد آنها مي توان اقدام به طلاق كرد. در قانون مدني به پيروي از فقه اماميه اسباب و موجبات طلاق به شرح زير است :

اولا، مرد مي تواند برابر مقررات قانون مدني با مراجعه به دادگاه زن خود را طلاق دهد

ثانيا ، زن در موارد خاصي در قانون مدني مي تواند از دادگاه تقاضاي طلاق كند .

ثالثا ، زوجين با شرايط خاصي مي توانند درباره طلاق توافق كنند[13] . به اين گونه طلاق ، خُلع يا مبارات مي گويند .

طلاق خلع : در فقه و حقوق مدني به طلاقي گفته مي شود كه زوجه بجهت كراهت از شوهر مالي به او مي دهد و طلاق مي گيرد . آن مال ممكن است عين يا معادل مهر و بيشتر و يا كمتر از آن باشد .

طلاق مبارات : در فقه و حقوق مدني طلاقي را گويند كه زن و مرد از يكديگر كراهت داشته باشند و زوجه طلاق بخواهد در عوض مالي كه به شوهر مي دهد نبايد زائد بر مهريه باشد .[14]

[1] امامى، سيد حسن، حقوق مدنى (امامى)، انتشارات اسلاميه، تهران - ايران، 1387،ج4ص269

[2] كاتوزيان، حقوق خانواده،دوره مقدماتي حقوق مدني: خانواده،1384،نشر ميزان،ج1ص20

[3] محقق داماد، حقوق خانواده،پيشين،ص22

[4]-صفايي،سيد حسن ،امامي ،اسد الله ، پيشين ،ج 1. ص 23و24

[5]- همان ، ص 48

[6]-كاتوزيان، ناصر ،حقوق مدني ،پيشين ،جلد اول ،ص27

[7]- كاتوزيان، ناصر ،حقوق مدني ،پيشين ،جلد اول ،ص 176.

3- همان

[9]-دياني، عبدالرسول، وكالتدرطلاق(شيوهايبرايتعديلحقانحلاليكجانبه)مجلهدادرسي،سالدورهچهارم  -شماره  24، 1379  ،ص41

[10]-صفايي، سيد حسن ، قاسم زاده مرتضي،اشخاص ومحجورين انتشارات وزارت فرهنگ ، تهران، چاپ هشتم،1382 جلد 1،84

[11]-همان

[12]- همان

[13]-منصور ،جهانگير، پيشين ، مواد ۱۱۴۵ و ۱۱۴۶

[14]-دياني، عبدالرسول، وكالتدرطلاق (شيوه اي براي تعديلحقان حلال يك جانبه )،پيشين

مفهوم تعارض از ديدگاه روانشناختي

۱۱۱ بازديد

تعارض

اصطلاح تعارض از جمله مفاهيمي است كه معاني مختلفي از آن مستفاد مي­شود. روانشناسان بيشتر به جنبه روانشناختي آن، يعني تضاد­هاي دروني و جامعه­شناسان بيشتر به جنبه اجتماعي تعارض، يعني تضاد­هاي ميان افراد و گروه­ها پرداخته­اند. در اين ميان پژوهشگران و نظريه پردازان علوم رفتاري و مديريت، به اقتضاي مباحث خود، هر دو بعد را مبناي مطالعات خود قرار داده­اند ( ايزدي، 1379).

پوتنام و پل[1](1987) تعارض را اين­گونه بيان كرده­اند " افرادي كه با يكديگر ارتباط متقابل داشته و در زمينه اهداف اصلي، اهداف فرعي و ارزش­ها بين آن­ها اختلاف وجود دارد و افراد، ديگران را به عنوان مانعي بالقوه در جهت اهداف خود تلقي مي­كنند. در اين تعريف به سه ويژگي تعارض يعني تعامل افراد با يكديگر، وابستگي متقابل و اهداف نا­سازگار اشاره شده است.

تعارض فرايند مقاومت و مقابله است كه بين گروه­ها و افراد در سازمان­ها رخ مي­دهد. در واقع تعارض استفاده از قدرت در مشاجره و مقابله بر خلاف علائق را شامل مي­شود و زمان زيادي را براي پديدار شدن، بيشتر از رويدادي كه به طور آني رخ مي­دهد و ناپديد مي­شود به خود اختصاص مي­دهد. اين تعريف اشاره مي­كند كه تعارض مشكلي است كه مديران بايد قادر باشند آن را كنترل كنند ( وگنر و هالنبك[2]، 2009).

كنتون و پن[3] (2009) دو تعريف از تعارض ارائه داده­اند كه جنبه­هاي مختلف آن را نشان مي­دهد.

  • تعارض، نزاع، مخالفت، ناسازگاري، تناقض، دعوا و عدم توافق و تضاد است. اين تعريف اشاره دارد كه تعارض به نوعي بيرون از خودمان و بين دو يا چند نفر وجود دارد.
  • يك حالت عاطفي كه به وسيله دو دلي، بي قراري، ترديد و تيرگي روابط مشخص شده است.

تعارض عبارت است از رفتار عمدي و آگاهانه كه به منظور جلوگيري و ممانعت از تحقق اهداف ساير افراد صورت مي گيرد (مولينز، 1999).

والتون و مك كري[4] كه تا حدي بر روي اين مشكل سازماني كار كرده­اند، تعارض را تعامل عمدي و آگاهانه دو يا چند واحد پيچيده اجتماعي كه براي تعريف يا باز­شناسي شرايط و به هم مرتبط بودن خود در تلاش و تقلا هستند تعريف كرده­اند (ايزدي، 1379).

تعارض فرايندي است كه وقتي يك شخص يا گروه، تفاوت­ها و تضاد بين خودشان و افراد يا گروه­هاي ديگر را درك مي­كنند آغاز مي­شود. اين تفاوت­ها و تضاد­ها ممكن است در مورد علاقه­ها، منابع، باور­ها و ارزش­ها يا فعاليت­هايي كه براي آن­ها اهميت دارد باشد (گلفند و دروا[5]، 2008).

مارچ و سايمون[6] (1958) تعارض را به عنوان شكست و ناكامي در مكانيزم­هاي استاندارد تصميم­گيري به گونه­اي كه به واسطه آن فرد يا گروه، در انتخاب يك راه­ حل عملي جهت اقدام با مشكلاتي مواجه مي­شود، تعريف مي­كنند (رحيم[7]، 2001).

تعارض نوعي رفتار است كه ممكن است دو يا چند قسمت در تضاد يا ستيز باشند كه خود از محروميت از فعاليت-ها يا تاثيرگذاري اشخاص يا گروه­ها بر يكديگر ناشي مي­شود (ليترر[8]، 1966؛ به نقل از رحيم، 2001).

  1. Putnam & Poole
  2. Wagner & Hollenbeck
  3. Kenton ,& Penn
  4. Walton & McCarcy
  5. Gelfand & Dreu
  6. March & Simon
  7. Rahim
  8. Litterer

تحقيق (پايان نامه) : فرايند فروش - عوامل آميزه بازاريابي

۱۰۸ بازديد

فرايند فروش شامل چندين گام مي­باشد

  1. شناسايي مشتريان بالقوه[1]

در فرايند فروش شناسايي مشتريان بالقوه و واجد شرايط نخستين مرحله است. اغلب‏، فروشنده بايد به­گونه اي با مشتريان بالقوه تماس برقرار كند و اندك فروشي بنمايد. اگرچه شركت در اين زمينه اقدام­هاي لازم را بعمل مي­آورد‏، ولي فروشنده بايد براي يافتن و شناسايي مشتريان بالقوه از مهارت­هاي لازم برخوردار باشد. او مي­تواند از مشتريان كنوني سراغ و آدرس مشتريان بالقوه را بگيرد، براي اين كار مي تواند به منابع شخصي مانند عرضه كنندگان مواد اوليه معامله گران و فروشندگاني كه با وي رقابت نمي­كنند و بانك­ها مراجعه كند. فروشنده بايد شيوه شناسايي مشتريان واجد شرايط را بداند‏ يعني شيوه­اي را كه بتوان مشتريان مناسب را از مشتريان نامناسب تفكيك كرد.

 پايان نامه: رتبه­ بندي مهمترين عوامل آميزه بازاريابي مؤثر در رفتار مصرف كنندگان رب گوجه ­فرنگي

  1. تدارك اوليه[2]

فروشنده پيش از ايجاد تماس با يك مشتري بالقوه، بايد تا آنجا كه امكان دارد اطلاعات لازم درباره سازمان موردنظر بدست آورد و نيز بكوشد درباره مسئولان خريد سازمان اطلاعاتي جمع­آوري نمايد. اين مرحله را مرحله تدارك اوليه گوييم. فروشنده مي­تواند به منابع شناخته شده مراجعه نمايد با آشنايان تماس بگيرد و بكوشد اطلاعات لازم را درباره شركت موردنظر كسب نمايد. تعيين زمان مناسب براي ايجاد ارتباط يا تماس نيز از اهميت زيادي برخوردار است‏، زيرا بسياري از مشتريان بالقوه در زمان­هاي خاصي بسيار مشغول­اند. سرانجام، فروشنده بايد براي هر يك از مشتريان از يك استراتژي كلي فروش استفاده كند و در اين باره تدبير لازم را بينديشد.

  1. نخستين تماس[3]

در مرحله نخستين تماس فروشنده بايد شيوه برخورد، خوش آمدگويي و استقبال از خريدار را بداند و بتواند ارتباطات را به شيوه­اي نيكو آغاز كند. در اين مرحله، ظاهر فروشنده، نخستين جمله­هايي را كه بر زبان مي راند و شيوه برخورد از اهميت بالايي برخوردار است. فروشنده پس از انجام دادن مراسم معرفي مي­تواند نظر خريدار را جلب نمايد به او تقديم كند(كاتلر، آرمسترانگ، 1380: 785).

  1. معرفي محصول[4]

در مرحله معرفي محصول فروشنده داستان محصول را به خريدار مي­گويد و او را از راه­هايي مي­تواند با استفاده از آن محصول صرفه­جويي­هاي پولي بنمايد، آگاه سازد. فروشنده درباره ويژگي­هاي محصول صحبت مي­كند، ولي همواره بر مزايايي تأكيد مي­نمايد كه منافع مشتري را تأمين خواهد كرد. فروشنده مي­تواند با استفاده از دفترچه، نمودار، دستگاه ضبط يا فيلم و سرانجام با عرضه نمونه­هايي از محصول را ببيند، پس از آگاهي يافتن از اين ويژگي­ها بهتر مي­تواند از مزايا و منافع آن آگاه گردد.

  1. از ميان برداشتن موانع( اداره مخالفت­هاي مشتري[5])

تقريباً مشتريان، هميشه به­هنگام معرفي محصول يا زماني كه بخواهند سفارش دهند اعتراض­هايي مي نمايند و به اصطلاح موانعي را بر سر معامله به­وجود مي­آورند. امكان دارد اعترض معقول يا منطقي باشد و در بسياري از مواقع اين اعتراض­ها به صورتي آشكار ابراز نمي­شود. فروشنده به­هنگام اقدام جهت از ميان برداشتن موانع بايد روش يا راهي مثبت در پيش گيرد، بكوشد اعتراض­هاي ناگفته و پنهان را شناسايي كند و از خريدار بخواهد آن­چه در دل دارد بيان نمايد، آنگاه با استفاده از هر فرصتي اطلاعات بيشتري به خريدار بدهد و با مهارت به­گونه­اي عمل نمايد كه ابزار اعتراض و مانع تراشي را به عنوان دليلي موجه بداند كه خريدار براي خريد ارائه مي­كند. هر فروشنده­اي بايد در زمينه رفع موانع آموزش­هاي لازم را ببيند(كاتلر، آرمسترانگ، 1380: 786).

  1. بستن قرارداد[6]

فروشنده، پس از اين­كه موانعي را كه خريدار بالقوه آينده ايجاد مي­كرد، از ميان بردارد، بايد بكوشد قرارداد فروش را ببندد. برخي از فروشندگان در بستن قرارداد كوشش لازم را نمي­نمايند يا نمي­توانند آن را بخوبي انجام دهند. امكان دارد آنها از اعتماد به نفس لازم برخوردار نباشند، جرأت نكنند كه از خريدار درخواست گرفتن سفارش بنمايند يا نتوانند لحظه مناسب براي بستن قرارداد فروش را تشخيص دهند. فروشنده بايستي بتواند نشانه­ها يا علامت­هايي را كه گوياي فرا رسيدن زمان بستن قرارداد است، شناسايي نمايد. اين علامت‌ها به­وسيله خريدار داده مي­شود، مانند اقدام­هاي عملي، تفسير يا پرسش­هايي كه او مي­نمايد. فروشنده مي­تواند از روش­هاي مختلف جهت بستن قرارداد استفاده كند، در نوشتن فرم سفارش به خريدار كمك كند، نوع يا الگوي مورد نظر خريدار را مشخص كند. امكان دارد فروشنده چندين دليل براي بستن قرارداد برشمارد، كه از آن جمله قيمت پايين يا مقدار جنس اضافي كه با تخفيف يا به صورت مجاني داده مي­شود.

  1. پيگيري[7]

اگر فروشنده بخواهد رضايت مشتري را جلب نمايد و نسبت به تكرار معامله مطمئن شود، بايد پس از فروش پيگيري كند. پيگيري آخرين گامي است كه بايد در فروش برداشت. درست، پس از بستن قرارداد فروشنده بايد به تمام اقدام­هاي لازم در زمينه تحويل جنس طبق قرارداد، تعيين شرايط خريد و ساير مسأله­هاي زيربط رسيدگي نمايد و كارها را انجام دهد. پس از دريافت سفارش بايد در امر نصب، راه اندازي و ارائه خدمات بعد از فروش مطمئن گردد. اين پيگيري­ها باعث مي شود كه خريدار مطمئن شود كه هيچ مسأله­اي وجود نخواهد داشت و نسبت به خريد خود ابراز نمايد(كاتلر، آرمسترانگ، 1380: 787).

 

2 . 23 . 5 بازاريابي مستقيم

اكنون بازار به گروهي از بازارهاي كوچك شكسته شده است و در نتيجه، رسانه‌هاي تازه و گوناگوني به ميدان آمده و فعاليت مي‌كنند. مجله‌هاي تخصصي فراواني به وجود آمده‌اند كه هر كدام آگهي‌هاي تبليغاتي ويژه‌اي را به گروه مخاطب خود مي‌رسانند. رسانه‌هاي پيشرفته‌اي همچون تلويزيون­هاي كابلي، ارتباطات ماهواره‌اي و شبكه هاي رايانه‌اي، نه تنها بخش­بندي كوچك مينياتوري در بازار را فراهم كرده‌اند كه بازاريابي يك نفره به كمك شبكه و رايانه‌هاي شخصي هم امكان پذير شده است. بسياري از شركت­ها پايگاه داده پردازي گسترده‌اي دارند كه نام و نشان هزاران و حتي ميليون­ها مشتري را در خود گردآورده است و مي‌توان به صورت گروهي و فردي با آنان تماس گرفت و پيشنهاد فروش داد(كاتلر، 1379: 200).

 

آن­چه را كه مي­توان بازاريابي مستقيم ناميد

سازمان­هايي كه به صورت انبوه بازاريابي مي­كنند مي­كوشند با عرضه يك محصول و فرستادن يك پيام استاندارد از مجراي رسانه­هاي عمومي پيام خود را به گوش ميليون­ها خريدار برسانند. از اين رو اين بازاريابي يك­طرفه با مشتريان مي­باشد اما در بازاريابي مستقيم شامل ارتباطات مستقيمي مي­شود كه شركت با يكايك مصرف­كنندگان مورد هدف برقرار مي­كند تا از واكنش آني آنان آگاه گردد. از اين رو كساني كه به طور مستقيم بازاريابي مي­كنند، مي­كوشند با مشتريان رابطه مستقيم برقرار كنند كه اغلب اين رابطه به صورت دو طرفه و با يكايك آنان برقرار مي­شود. چنين افراد يا شركت­هايي مي كوشند اقلام عرضه شده و نوع ارتباطاتي را كه برقرار مي­نمايند، مطابق نيازهاي بخش­هاي بسيار دقيق يا شناخته شده­اي از بازار مورد هدف يا حتي مطابق خواست­ها و نيازهاي يكايك خريداران باشد. شركت­ها علاوه بر ايجاد تصويري از محصول در ذهن مشتري مي­كوشند از واكنش آني، مستقيم و قابل اندازه­گيري مصرف­كننده آگاه شوند(كاتلر، آرمسترانگ،1380: 805).

 

2 . 23 . 5 . 1 فايده­هاي بازاريابي مستقيم

بازاريابي مستقيم[8] از راه­هاي گوناگون به مشتريان فايده مي­رساند. مصرف­كنندگان مي­گويند كه خريد در خانه بسيار راحت، سرگرم­كننده و بدون هياهو و دردسر است. اين روش موجب صرفه­جويي در وقت مي­شود و گونه­هاي مشخصي از محصول را به مشتريان عرضه مي­كند. شركت­ها و كساني كه به صورت مستقيم فروش مي كنند، مي­توانند نام و نشان و آدرس پستي هر گروه از مصرف­كننده ها را بدست آورند(كاتلر، آرمسترانگ،1380: 807).

فرد يا شركتي كه به صورت مستقيم فروش مي­نمايند، مي­توانند با يكايك مشتريان رابطه بلندمدت و مستمر ايجاد نمايند. امر تبليغات بازرگاني به تصميم­گيري در پنج محور پيوند مي‌يابد: رسالت تبليغ، پيام، رسانه، هزينه و بودجه، و ارزيابي نتيجه.

گام نخست رسالت تبليغ است آيا منظور از دادن آگاهي، واداشتن به خريد، يا يادآوري مشتريان و بازار هدف مي باشد؟ چنين رسالتي به آگاه شدن، علاقه­مندي، يا اقدام مشتريان مي‌انجامد.

پيام با رويكرد به تصميم­هاي پيشين در مورد گزينش نام بازرگاني فرآورده بازار هدف و قيمت گذاري، شكل مي­گيرد. چالش عمده در عرضه پيشنهاد ارزشي به­گونه‌اي مؤثر نهفته است. اگر شركت چيزي براي گفتن نداشته باشد، يا آنچه را دارد به بدي ارائه نمايد، هدر دادن سرمايه خواهد بود.

طراحي پيام با گزينش رسانه مناسب ارتباط پيدا مي‌كند. هر چند بايستي پيامي يكسان از همه رسانه­هاي سنتي همچون مطبوعات، راديو،تلويزيون و تابلوهاي ثابت و سيار و رسانه­هاي نوين مانند نمابر، پست الكترونيكي و اينترنت پخش شود، ولي هر كدام گونه‌اي خلاقيت و كار ويژه را مي­طلبند.

تصميم­گيري درباره بودجه تبليغ و هزينه‌هاي آن، كاري بسيار حساس است. اگر در اين زمينه كم هزينه شود، مانند اين است كه سرمايه فراواني را به هدر داده باشيم، زيرا تبليغ توجه گروه مناسبي را جلب نمي‌كند. بسياري از شركت­ها به مقررات بودجه بندي براي تبليغ بر پايه توان مالي شركت، درصدي از فروش گذشته يا فروش پيش­بيني شده آينده، يا درصدي از آنچه رقيبان هزينه تبليغ مي­كنند، اقدام نمايند. ولي كارآمدترين رهيافت، برگزيدن روش « منظور – اقدام» است. در اين روش شركت تصميم مي‌گيرد كه به چه شماري از مردم در بازار هدف، با چه فراواني و چگونه تأثيري، مي‌خواهد برسد، در آن صورت محاسبه بودجه لازم براي انجام منظورهاي ياد شده آسان مي­گردد.

در اجراي گام آخر كه ارزيابي نتيجه است، شركت­ها براي تبليغات خود معيارهايي از بازدهي مانند شناخته شدن فراورده و برتر شدن يك فرآورده از همگنان را، بر مي‌گزينند. البته بهترين راه اندازه‌گيري و ارزيابي نتيجه، بررسي تبليغ بر فروش مي­باشد(كاتلر، 1379: صص195-192).

بسياري از شركت­ها روش تبليغاتي خود را پيوسته و يكسان ادامه مي‌دهند، زيرا نمي­خواهند با خطر تأثير متفاوت تغيير روش روبرو شوند. ولي توصيه من اين است كه شركت­ها بايد روش و برنامه كار تبليغ را به صورت دوره‌اي بررسي و ارزيابي نمايند. مي‌توان از خبرگان مستقل و برون سازماني به منظور ارزيابي برنامه‌هاي تبليغاتي كمك گرفت. با رويكرد به حساسيت و پرهيزينه بودن كار تبليغ، شايد ضروري باشد كه هر ازگاهي تركيب محورهاي پنج­گانه (5M'S) آن را دگرگون يا تعديل كنيم.

تدوين بودجه براي كل فعاليت هاي تبليغات

يكي از مشكل‌ترين تصميماتي كه مديريت بازار بايد اتخاذ نمايد، اين است كه چه مبلغي را صرف فعاليت‌هاي تبليغاتي خود نمايد. در اين خصوص چهار روش متداول به­شرح زير وجود دارد. (اسماعيل پور،1381: 286).

الف. روش در حد توانايي[9]

در اين روش توانايي مالي شركت عامل اصلي و تعيين كننده خواهد بود. اين شيوه متأسفانه تأثير تبليغات پيشبردي بر حجم فروش را كاملاً از نظر دور مي‌دارد. استفاده از اين روش به يك بودجه تبليغاتي نامعلوم انجاميده و اين امر برنامه­ريزي بلندمدت براي بازار دشوار مي‌سازد. هر چند گاهي روش تعيين بودجه براساس استطاعت مالي، منجر به اختصاص بودجه‌هاي بيش از حد نياز مي‌گردد، اما در بيشتر اوقات توسل به اين شيوه باعث مي‌شود كه كمتر از آنچه مورد نياز است هزينه گردد.

ب. روش درصدي از فروش[10]

در اين روش درصد ثابتي از فروش جاري يا پيش‌بيني فروش شركت به عنوان بودجه فعاليت‌هاي تبليغاتي در نظر گرفته مي‌شود. روش درصدي از فروش، مزايايي چند به همراه دارد. اول اين­كه استفاده از اين روش بدان معناست كه بودجه تبليغات پيشبردي احتمالاً بسته به توانايي مالي شركت تغيير مي‌كند. اين روش هم چنين اين امكان را براي مديريت به­وجود مي‌آورد كه بين بودجه تبليغات پيشبردي، قيمت فروش و سود هر واحد كالا، رابطه‌اي منطقي برقرار نمايد و بالاخره اين كه استفاده از اين روش ثبات رقابتي به همراه دارد، زيرا مؤسساتي كه با هم در رقابت هستند، درصد مشابهي از فروش خود را به تبليغات پيشبردي اختصاص مي‌دهند. از اشكالاتي كه به اين روش مي‌گيرند اين كه به طور منطقي، فروش، نتيجه تبليغات است، يعني هر چه بيشتر تبليغ كنيم، فروش بيشتر مي شود در حالي كه در اين روش ميزان تبليغات تابع فروش است، يعني فروش كمتر به تبليغ كمتر مي‌انجامد. مشكل ديگر اين روش اين است كه ضابطه‌اي در مورد اين كه چه درصدي از فروش را به تبليغات اختصاص دهيم وجود ندارد.

ج. روش برابري با رقبا[11]

در اين روش، شركت فعاليت‌هاي تبليغاتي رقيب را مد نظر قرار داده و بر پايه آن بودجه خود را تنظيم مي‌كند. مزايايي كه براي اين روش عنوان مي‌گردد اين كه روشي معقولانه بوده و از جنگ تبليغاتي بيهوده بين رقبا جلوگيري مي‌كند. ولي بسياري اين روش را قبول نداشته و بر اين باورند كه هر سازماني بايد سياست تبليغاتي خاص خود را داشته باشد.

د. روش هدف و وظيفه[12]

در اين روش بازارياب بودجه تبليغاتي خود را از طريق اين سه مرحله تعيين مي‌كند: نخست شركت اهداف خاص خود را مشخص كرده، سپس وظايفي را كه بايد براي تحقق آن اهداف انجام شود، تعيين مي‌كند و بالاخره در پايان، هزينه لازم براي انجام اين وظايف را پيش‌بيني مي‌كند.

همان­گونه كه ملاحظه مي‌شود، اين روش بسيار منطقي بوده و شركت مي‌تواند همبستگي بين هزينه­‌هاي تبليغاتي و نتايج آن را به دست آورد. اما بايد گفت اين روش، يكي از مشكل‌ترين روش‌ها بوده و اغلب بسيار دشوار است كه مشخص كنيم براي تحقق يك هدف، چه اقداماتي بايد انجام شود. اين امر به تجربه زياد و شناخت بازار و عملكردهاي آن نياز داشته و مطالعات زيادي بايد براي تحقق آن صورت پذيرد. (اسماعيل پور،1381: 287).

[1]. Prospecting

Pre approach.[2]

First approach.[3]

Presentation .[4]

Handling objections [5].

Closing.[6]

Follow- up.[7]

Direct marketing.[8]

Affordable method .[9]

Percentage – of – sales method.[10]

Competitive- parity method .[11]

opjective – and – task method.[12]

پايان نامه رابطه برنامه درسي پنهان با تفكر انتقادي دانش ­آموزان

۱۰۷ بازديد

رابطه تدريس با برنامه درسي پنهان: برنامه درسي پنهان، بعد غيرقابل پيش­بيني يادگيري است. طراحي آموزشي بدون توجه به اين بعد، غفلت از بخش مهم عواملي است كه در يادگيري دانش­آموز تاثير فراوان دارند. معلمان به طور معمول در طراحي آموزشي به عوامل آشكار موثر در تدريس توجه مي­كنند و از عوامل پنهان غافل مي­مانند. بنابراين لازم است عوامل اساسي موثر در شكل گيري برنامه پنهان شناسايي و آشكار شوند و تا حدودي در طراحي و اجرا تحت ضابطه و كنترل در آيند. يكي از عواملي كه در كم كردن فاصله بين برنامه درسي رسمي و پنهان تاثير دارد مشاركت دانش آموزان در جريان آموزش است. در صورت مشاركت آنان در طراحي و اجراي تدريس، فعاليت­هاي يادگيري، را با اهميت تلقي خواهند كرد و با علاقه و آگاهي براي يادگيري، و نايل شدن به هدف­هاي آموزشي، تلاش خواهند نمود. عامل ديگر، آگاهي برنامه­ريزان و معلمان از عوامل غير آشكاري است كه در آموزش موثر است؛ براي مثال وقتي معلم بداند كه نوع برخورد او در ارزشيابي از آموخته­هاي دانش آموزان و آثار ارزشيابي موثر است، سعي مي­كند رفتار خود را به منظور تقويت ارزش­ها و گرايش­هاي مطلوب تنظيم نمايد. يا وقتي كه متوجه شد طرز تلقي­هاي او درباره رابطه معلم و دانش­آموز در كلاس درس و يادگيري دانش­آموز(منفعل يا فعال بودن) در شكل­گيري طرز تلقي­هاي دانش­آموزان اثر دارد، سعي مي­كند روابط آموزشي داخل كلاس ا به صورت مفيد و ثمر بخش سازمان دهد. بنابراين، معلم بايد عوامل موثر در برنامه درسي پنهان را شناسايي كند و با در نظر گرفتن آنها در طراحي و اجراي آموزش منطقي­تر عمل نمايد(ملكي،1389،86،87،88).

پايان نامه بررسي رابطه برنامه درسي پنهان با تفكر انتقادي دانش ­آموزان پسر پايه پنجم ابتدايي شهر آبدانان

راه­هاي بهبود كيفيت زندگي كاري

۱۳۷ بازديد

روش­هايي براي لذت بخش كردن كار وجو دارد كه منجر به بهبود كيفيت زندگي كاري مي­شود كه اين روش­ها عبارتند از: 1-امكان ارتباط پايين به بالا را براي كاركنان فراهم سازيد. 2-به جاي راهنمايي كردن، تسهيل در كار را وظيفه عمده تلقي كنيد. 3-تا آن­جا كه مي­توانيد انعطاف پذير باشيد. 4-سعي كنيد بخشي از سازمان باشيد (بتيل و نيواستروم[1]، ترجمه هاشمي، 1380، به نقل از رحيمي).

شومر هورن[2] (1989) بهتر كردن كيفيت زندگي كاري را مستلزم انجام كارهاي زير مي­داند:

  • پرداخت منصفانه و كافي براي حسن كار
  • سلامت و امنيت و وضعيت كار
  • ايجاد فرصت­هاي يادگيري و به­كار بردن مهارت­هاي تازه
  • ايجاد فرصت­هاي رشد و ترقي در مسير حرفه­اي
  • يكپارچگي اجتماعي در سازمان
  • حمايت از حقوق فردي
  • ايجاد تعادل ميان تقاضاهاي شغلي و غيرشغلي
  • مباهات به نفس كار در سازمان

از نظر دوبرين[3] (1989) بيشترين جنبه كيفيت زندگي كاري در توجه و احترام به كاركنان نهفته است و آن را بيشتر از پرداخت­هاي مادي در رضايت افراد مؤثر مي­داند. اين صاحب نظر كيفيت زندگي كاري را مبتني بر ادراك كاركنان مي­داند، يعني اگر آنها احساس كنند نيازهايشان در كار برآورده شود راضي خواهند بود. افزايش كيفيت زندگي كاري در بالا بردن كارايي و اثربخشي سازمان و عملكرد آن نقش مؤثر ايفا مي­كند.

برخي از برنامه­هاي بهبود كيفيت زندگي كاري به دگرگوني­هاي اندكي نياز دارند و برخي ديگر به دگرگوني­هاي گسترده. البته همه اين برنامه­ها نوعي توجه، علاقمندي و احترام به كاركنان را در بردارند. اين گونه برنامه­ها به اين شرح هستند:

1-ارتباط با كاركنان:

بهتر كردن ارتباط ميان كاركنان يك روش اثربخش و كارامد براي بهبود كيفيت زندگي كاري شناخته شده است. ارتباط مي­تواند انتقال انديشه­هاي كاركنان را در راستاي بهتر شدن فراورده­ها و دگرگوني­هاي سازماني آسان سازد و در عين حال احساس مشاركت كاركنان را در كار افزايش دهد. مديريت امور كاركنان براي پيد آوردن راههاي بهبود عملكرد شغلي كاركنان نياز دارد كه درك كاركنان از ويژگي­هاي سازماني كه شامل نتايج عملكرد شغلي، سياست­هاي كلي سازمان، كيفيت طراحي شغل، هدف­گذاري، آگاهي از نقش و تعارض آنهاست را به خوبي بسنجد و اندازه­گيري كند. افزون بر گردآوري اطلاعات از كاركنان درباره درك آنان و واكنش­هايشان به ويژگي­هاي سازماني، تعيين و پي بردن به خصوصيات عيني و واقعي سازمان نيز سودمند است.

2-گروه­هاي كاري نيمه مستقل و حلقه­هاي كيفيت

يك گروه انساني مجموعه­اي از افراد است كه:

  • پيوندهاي چشمگير دروني دارند.
  • خود را به شكل گروه درك مي­كنند و اعضا را از غيرعضو تميز مي­دهند.
  • هويت گروهي آنها از سوي افراد غيرعضو شناخته مي­شود.
  • اعضاي گروه داراي نقش­هاي متفاوتي در گروه هستند
  • هم به صورت فردي و هم به صورت گروهي عمل مي­كنند و پيوندهاي متقابلي با ديگر گروه­ها دارند. اين تعريف گروه­هاي كاري نيمه مستقل است كه وظيفه اساسي آنها با هم كاركردن براي خلق يك فراورده نهايي است. افزون بر آن، اين گروه شماري از تصميمات استخدامي را كه تا حدودي مستقل از بخش امور كاركناني است، اتخاذ مي­نمايند.

حلقه­هاي كيفيت نيز كه مفهوم مديريتي تازه است، بر اساس اين روش نيروي كار پربهاترين منبعي است كه سازمان در اختيار دارد، زيرا اين نيروي كار اغلب متشكل از شايسته­ترين افراد براي سافتن و حل مسائل مربوط به كاركردن در آن شركت هستند. حلقه­هاي كيفيت شامل 7 الي 10 نفر از اشخاصي هستند كه از يك منطقه كاري برگزيده مي­شوند و به طور منظم گرد هم مي­آيند تا كيفيت و مسائل مربوط به آن را در قلمرو كاري خود شناسايي و تحليل كنند و براي مشكلات راه چاره بيابند.

با وجود اينكه اين برنامه­ها مفيد هستند، اما مشكلات بالقوه­اي نيز براي سازمان ايجاد مي­كنند. اول اينكه همكاري مديريت و كاركنان در طراحي و اجراي برنامه ضروري است. در غير اين صورت ممكن است هريك از طرفين برنامه را فرصتي جهت كسب امتياز از طرف ديگر بداند. دوم اينكه برنامه­هاي عملي بايد تا اجراي كامل دنبال شوند. طرح­ها ممكن است در ميان انبوه مشكلات اداره و محيط كار به فراموشي سپرده شوند.

هريك از اعضاي سازمان بايد در نظر داشته باشند كه از طرح­هاي تهيه شده به طور كامل پيروي كنند. سومين مشكل، عدم حمايت از مديريت مياني است كه براي اجراي برنامه، تحت فشار مديريت عالي و كاركنان قرار دارد؛ و در نهايت برنامه­هاي بهبود كيفيت زندگي كاري بايد توامأ بر بهبود كيفيت زندگي كاري و حفظ كارايي سازمان متمركز شوند و به طور اساسي هيچ گونه ناسازگاري بين منافع كاركنان و منافع سازمان وجود نداشته باشد (گريفين و مورهد[4]، ترجمه الواني و معمارزاده، 1387).

2-Bitel and New Strom

3-Scherm erhorn

1-Dobrin

1-Morhead and Griffin

خريد فايل پايان نامه : بررسي حقوقي جرم اعتياد با توجه به قانون اصلاحي قانون مبارزه با مواد مخدر سال 1389

۱۱۱ بازديد

بررسي در قوانين كشور بيانگر اين مطلب مي­باشد كه در هر دوره قوانيني وضع مي­گردد كه با توجه به نوع جرايم، پيچيدگي جرايم، ميزان كيفر، وضعيت جامعه و... داراي مزايا و معايبي مي­باشد و با گذشت زمان و پيشرفت جوامع بشري و تغيير در نوع جرايم، خلاءهاي قانوني در برخورد با جرايم جديد احساس مي­شود ودر اينجاست كه قانون­گذار بايستي با وضع قوانين جديد يا اصلاح يا الحاق موادي به قوانين قبلي اين نقص را بر طرف نمايد، كه به نظر نگارنده قانون سال 1389 از اين امر مستثني نمي­باشد و داراي مزايا و معايبي مي­باشد كه در اين مبحث به بيان نقاط قوت و ضعف اين قانون كه در حال حاضر لازم و الاجرا مي­باشد مي­پردازيم.

 

گفتار اول : امتيازات قانون

قانون 1389 نسبت به ساير قوانين مبارزه با مواد مخدر داراي مزايا و ويژگي­هايي به شرح ذيل مي­باشد:

 

بند اول ـ اهميت به روان گردان‌ها­

تمايل بشر براي به دست آوردن حداكثر لذّت و موج لذت‌گرايي در جوامع انساني باعث گرديده تا انسان‌ها به هر ماده‌اي كه در آن لذّت دو چندان وجود داشته باشد و لحظه‌اي آنها را از واقعيات دور كند تمايل فراواني نشان دهند.[1]

مواد صنعتي جديد به علت تركيبات شيميايي كه دارند، سيستم اعصاب مركزي را تحريك كرده و باعث بروز نوعي تشنج و حركات غير قابل كنترل به همراه تعريق، گشادي مردمك چشم و در مجموع كنش‌هاي شديد رفتاري باعث نوعي شادي لحظه‌اي مي‌شوند.[2]

گزارش سالانه دفتر ملل متحد براي مواد مخدر و جرم (UNODC) نشان مي‌دهد كه تعداد افرادي كه حداقل يك بار در سال 2009 مواد مخدر غير قانوني مصرف كرده‌اند، بين 149 تا 272 ميليون نفر است. اين رقم نشانگر 3/3 الي 6/1 درصد از كل جمعيت جهان در گروه سني 64-15 سال است.

حشيش كه با فاصله‌ي زياد پرمصرف‌ترين ماده مخدر غير قانوني است، بين 125 ميليون تا 230 ميليون مصرف‌كننده در سراسر جهان در سال 2009 را به خود اختصاص داده است. پس از حشيش به لحاظ ميزان شيوع، آمفتامين‌ها از نوع محرك (متامفتامين، آمفتامين و اكستاسي) بيشترين مصرف را دارند.[3]

بنابراين طي اين آمار در سال 2011، دومين ماده پرمصرف دنيا، آمفتامين‌ها هستند كه جاي موادي مانند ترياك و هرويين را در رتبه‌ي مصرف گرفته‌اند. هم اكنون مواد روان‌گردان صناعي با بيش از 250 نام تجاري فريبنده و در اشكال گوناگون حتي در بسته‌بندي‌هاي شكلات، آدامس، بوگير دهان و... به بازارهاي زيرزميني عرضه مي‌شوند كه بر اثر دسترسي آسان و مصرف سهل‌تر آنها، باعث تغيير الگوي مصرف از مواد مخدر سنتي كم‌خطر به مواد مخدر صناعي پرخطر و پايين آمدن سن سوء مصرف‌كنندگان شده، نگراني‌هاي زيادي را ايجاد كرده است.

اين تغيير الگوي مصرف، عللي دارد كه به طور مختصر ذكر مي‌شود.

1- محرك‌ها از قبيل آمفتامين‌ها و متامفتامين‌ها و مواد مشابه اكستاسي كه در واقع گروهي از مواد اعتياد‌زاي صنعتي محسوب مي‌شوند، هر چند پيشينه‌ي طولاني در فرهنگ مواد اعتيادزا ندارند اما امروز با سرعتي باورنكردني در حال فراگير شدن هستند. حتي در الگوي مصرف برخي از كشورها، مواد اعتيادزاي صنعتي پيشاپيش ساير مواد اعتيادآور مورد تقاضا هستند و يكي از دلايل آن، سهولت استفاده از اين مواد است، مصرف اين گونه مواد اعتيادزا نياز به ادوات مصرف ساير مواد ندارد. از طرفي موانع فرهنگي موجود در مقابل مصرف چند عدد قرص در خيلي از خانواده‌ها و جوامع، چندان خطرناك به نظر نمي‌رسد.[4] اين نوع مواد، بيشتر به صورت قرص و پودر هستند و بنابراين در خيلي از خانواده‌ها مصرف آن، مانند مصرف قرص‌هاي آرام‌بخش و يا مسكن تلقي مي‌شود كه اين امر نياز به آموزش درست دارد.

 

خريد و دانلود فايل:

متن كامل پايان نامه با فرمت ورد (docx ):

بررسي حقوقي جرم اعتياد با توجه به قانون اصلاحي قانون مبارزه با مواد مخدر سال 1389

2- افزايش استرس در جامعه ميان جوانان و نبود خدمات رفاهي مناسب نسبت داد كه، در نتيجه باعث مصرف اين نوع مواد در جمع‌هاي دوستانه براي ايجاد لحظاتي شاد و بدون استرس و جدا شدن از واقعيات مي‌شود. علت بعدي را مي‌توان، نحوه‌ي مبارزه با اين پديده دانست. به عبارتي مبارزه با مواد اعتيادزاي صنعتي نيازمند شيوه‌هاي خاص فرهنگي و مقابله‌اي است. امكانات فرهنگي جامعه عمدتاً متمركز به مواد اعتيادآوري است كه همه حداقل با نام و اثرات آن آشنا هستند. مانند ترياك، هروئين و مرفين، بنابراين چه بسا جواناني كه به دليل فقدان اطلاع‌رساني درست و آگاهي‌بخشي صحيح، مصرف اين مواد را نه تنها مضرّ بلكه مفيد تلقي مي‌كنند.

3- دليل بعدي كه شايد يكي از مهم‌ترين دلايل باشد، مبارزه قهريه و امكانات آن است كه بيشتر متمركز و مناسب براي اين مواد نيست، چرا كه اولاً حمل و انتقال مواد اعتيادزاي صنعتي همانند مواد سنتي نياز به تشكيلات و ابزار و ادوات پيچيده ندارد، ثانياً بخشي از اين مواد در داخل و البته با كيفيتي بسيار پايين توليد مي‌شود و به عبارتي فاصله‌ي ميان توليد و مصرف در مواد اعتيادآور صنعتي بسيار كوتاه شده است. حال آن كه امكانات مبارزاتي كنوني براي جلوگيري از ورود و يا حمل و نقل اين نوع مواد آنچنان پيشرفته و مؤثر نيستند و عدم توانايي در مبارزه با آن را به همراه دارد. اما كاهش قيمت مواد روان‌گردان صنعتي، زمينه‌ي افزايش شيوع مصرف اين مواد را تسهيل كرده است.[5]

4- و آخرين موردي را كه مي‌توان ذكر كرد نشئگي طولاني و فوري پس از مصرف و حجم اندك براي هر بار مصرف و فاقد بو و دود و علايم بودن حين مصرف[6] و همچنين كمبود معنويات در زندگي و سست‌ عنصر بودن افراد، باعث تمايل روزافزون به اين مواد شده است.

با توجه به مطالبي كه آورده شد نياز مبرم به قانوني كه اين مواد را تحت شمول قرار دهد و شديداً از آن حمايت كند احساس شده بود، در حالي كه تنها قانون ما در اين زمينه قانون مواد روان‌گردان 1354 بود كه آن هم اعتياد به اين مواد را مورد توجه قرار نداده بود. اما در قانون اصلاحي 1389 به طور جداگانه فهرست جديدي از اين مواد كه داراي به روزترين اسامي اين مواد است در ستاد مبارزه با مواد مخدر، در حال طراحي است كه جابه‌جايي بعضي از مواد در گروه‌هاي چهارگانه‌ي گذشته حاصل آن است. البته اين فهرست هنوز به تصويب مجلس نرسيده است.

در مورد اصطلاح روان‌گردان صنعتي غير دارويي، كه در دوره‌هاي قانون‌گذاري ايران، براي اولين بار استفاده شده است، قانون‌گذار تعريفي ارائه نداده است ولي به نظر مي‌رسد مواد روان‌گردان صنعتي غير دارويي موادي است كه، حاوي تركيبات صنعتي هستند و موارد استفاده آن در غير موارد پزشكي و دارويي است، در حالي كه تأثيرات روان‌گرداني دارد، نظير LSD يا اكستاسي كه موارد استفاده‌ي زيادي در بين جوانان به خصوص در پارتي‌هاي شبانه دارد.

اما قانونگذار در اقدامي مثبت، صراحتاً اعتياد به اين نوع مواد را نيز مشمول حكم خود قرار داده است تا همان اقداماتي كه در مورد مواد مخدر معمول مي‌شود نيز شامل حال اين نوع مواد هم بشود.

بنابراين از آنجايي كه طبق آمار، اعتياد به اين مواد ميان افراد جامعه به طور فزاينده‌اي افزايش يافته است و در نتيجه تغييرات خلقي كه در اثر مصرف آن به وجود مي‌آيد و در پي آن جرايمي هم به وقوع مي‌پيوندد، نياز به قانوني كه صريحاً مصرف اين نوع مواد و در نتيجه مبارزه‌ي با آن را تحت حمايت قرار دهد، احساس مي‌شد بنابراين مي‌توان اين اقدام قانون‌گذار را اولين قدم در راه مبارزه‌ي مؤثر با اين مواد و اعتياد به آن دانست.

-[1] خليلي، فهيمه، ص62.

-[2] آبادنيسكي، هوارد، منبع پيشين، ص17.

[3]-  خليلي، فهيمه، منبع پيشين، ص 63.

[4]- همان.

[5]- همان. ص 64.

-[6] آبادنيسكي، هوارد،  منبع پيشين، ص17.

بررسي موانع رشد بانكداري اسلامي در ايران

۱۲۹ بازديد

يكي ازعوامل مؤثر در رشد و توسعه جوامع پيشرفته وجود بازارهاي پول و سرمايه فعال است، مؤسسه هاي پولي و مالي با استفاده از روش ها و ابزارهاي متنوع، واسطهٔ پويا و كارآمدي بين صاحبان وجوه مازاد ومتقاضيان وجوه هستند. آنها باطراحي ابزارهاي جديد، اهداف، سليقه ها و روحيات مختلف مشتريان خود را پاسخ مي دهند. مطالعات نظري و تجربي نشان مي دهد كه سرمايه نقش مهمّي در رشد و توسعه اقتصادي دارد، افزايش حجم سرمايه، هم به طور مستقيم، به عنوان يكي از عوامل توليد و هم از طريق افزايش بهره وري ديگر عوامل، سبب بالا رفتن اشتغال، توليد و رفاه جامعه مي شود. در جوامع پيشرفته نهاد ها و مؤسسه هاي فعّال بازار پول و سرمايه توانسته اند با طراحي ابزارهاي مالي مناسب، وجوه و سرمايه هاي نقدي صاحبان پس انداز را جذب و در اختيار متقاضيان و سرمايه گذاران قرار دهند و از اين طريق، سرمايه هاي راكد را به سرمايه هاي مفيد و موّلد تبديل كنند.(رجايي 1385)

اما بسياري از اين ابزارهاي مالي بر اساس نرخ بهره تعريف مي شود به اين مفهوم كه بهره مفهوم كليدي ، اساسي و بنياني در بازارها و نهادهاي مالي است. مي توان گفت كه بهره در بازارها و نهادهاي مالي مانند جريان خون در سيستم مالي آن كشور مي باشد، چرا كه اجزاي اصلي يك سيستكم مالي را مشاركت كنندگان در سيستم يعني استفاده كنندگان نهايي ( وام دهندگان و وام گيرندگان ) و واسطه هاي مالي تشكيل مي دهند. جه واسطه هاي مالي و چه استفاده كنندگان نهايي همه دور محور بهره مي چرخند. و آنچه منشأ حركت بازارهاي مالي اعم از بازار پول ، سرمايه ، اوراق قرضه و سهام مي شود بهره و سود است. (رجايي 1385)

هر نظامي ملزومات نهادي خويش را مي طلبد در كنار بانك هاي اسلامي نيز لازم است گروهي از نهادهاي ديگر ايجاد شود تا زنجيره نهادي تكميل شود و آن ها بتوانند درست فعاليت كنند اگر اجزاء نظام كامل ايجاد نشوند، نمي توان انتظار داشت كه كليت نظام بتواند عملكرد خوبي داشته باشد بانك هاي اسلامي سراسر دنيا تلاششان اين است كه از چارچوب نهادي بانكداري متعارف به عنوان پشتيبان استفاده كنند در حالي كه بايد چارچوب نهدي براي آنها وجود داشته باشد كه با هنجار و نهادهاي آن ها همگام و همسو باشد ايجاد يك زير ساخت نهادي مناسب را شايد بتوان مهم ترين چالش بانكداري اسلامي دانست.(اقبال 1998)

نظامهاي بانكي سازمان يافته و قاعده مند، همواره از زير ساخت هاي خاص و قدرتمند برخوردارند كه كه به كمك آن ها مي توانند  پوشش حمايتي مناسب را را براي بانك ها و موسسات مالي خود فراهم آورند . در سيستم هاي مالي غير اسلامي بانكها و موسسات مالي ازطرق مختلف تحت حمايت اين زير ساخت ها قرار دارند و با استفاده از همين حمايت ها، عمليات ها و فعاليت ها روزانه خود را به پيش مي برند و تا حد زيادي از هزينه هاي حاشيه اي خود مي كاهند، از اين رو بايد نهادهايي مانند بانكهاي سرمايه گذاري اسلامي، موسسات امين اسلامي، موسسات اعتبار سنجي اسلامي، شركت هاي بيمه اسلامي ، موسسات مشاوره سرمايه گذاري اسلامي، صندوق هاي مشاع اسلامي، نهادهاي ناظر قانوني و شرعي، ... تشكيل شود تا زنجيره نهادي نظام بانكي اسلامي تكميل گردد.

 

2-10-3 دلايل ساختاري براي عدم مشاركت در سود و زيان

افزايش سرمايه گذاري پيش شرط قطعي توسعه اقتصادي است و شيوه هايي كه جوامع مختلف براي تأمين مالي پروژه هاي سرمايه گذاري ابداع يا انتخاب مي كنند، نقش مهمي در تسهيل سرمايه گذاري، و در نتيجه، تسريع توسعه اقتصادي آن جوامع ايفا مي كند. اقتصاددانان مسلمان اثبات كرده اند كه شيوه تأمين مالي مبتني بر مشاركت در سود و زيان در مقايسه با شيوه اعطاي وام درمقابل دريافت بازده ثابت از نقطه نظر كاهش هزينه هاي توليد، افزايش ثروت ريسك پذيري جامعه، كنترل ادوار تجاري و پيشگيري از ورشكستگي بانك ها از كارآئي بالاتري برخوردار است. اما از عقود مشاركت در بانكداري بدون ربا ايران كمترين استفاده مي گردد. حتي اگر از اين عقود استفاده شود حدقل و حداكثر سود آن توسط مرجع قانوني تعيين مي گردد كه در واقع اين عقود هم از نظر ماهيت مانند عقود مبادله اي مي شود و اين شبهه پيش مي آيد كه بانكداري اسلامي يا بدون ربا مانند بانكداري ربوي عمل مي كند.(بحريني ،1388)

برخي از اقتصاددانان مسلمان نشان داده اند كه اين امتياز روش تأمين مالي مشاركتي در صورتي است كه اولاً پديده عدم تقارن اطلاعاتي و دو خطر ناشي از آن يعني انتخاب بد و مخاطرات اخلاقي در جامعه جدي نباشد؛ و ثانياً- جامعه در شرايط عدم اطمينان قرار نداشته باشد. در غير اين صورت، التزام به بانكداري اسلامي ممكن است از طريق افزايش هزينه تأمين مالي پروژه هاي سرمايه گذاري، افزايش هزينه مبادله و افزايش خطر احتمال ورشكستگي بانك هاي اسلامي، به كندشدن حركت توسعه بينجامد. در ادامه نشان خواهيم داد كه گرايش بانك هاي اسلامي به سمت سيستم بانكداري انگلوساكسون كه در شرايط عدم اطمينان و/يا ضعف شاخص هاي اخلاقي در جامعه رخ مي دهد، ريشه در همين موضوع (يعني بهينه نبودن شيوه PLS در چنين شرايطي) دارد.(ميرآخور، 1370)

فرايند تأمين سرمايه مالي پروژه هاي سرمايه كذاري توسط بانك ها و موسسات مالي به طور معمول از دو طريق قابل انجام است:

از طريق فرايند اعطاي وام و دريافت بهره؛

از طريق فرايند مشاركت در پروژه مورد نظر و دريافت بخشي از سود احتمالي آن.

مهم ترين دليل موسسات مالي براي ترجيح شيوه نخست بر شيوه دوم، غلبه بر دو مسأله شايع در فرايند تأمين مالي است. اين دو مسأله عبارت است از انتخاب بد) مسأله قبل از تأمين مالي) و مخاطره اخلاقي (مسأله بعد از تأمين مالي(است. پيدايش نظام هاي بانكداري انگليسي يا انگلوساكسون و بانكداري آلماني يا يونيورسال در دنياي غرب، در واقع گونه هاي متفاوتي از مواجهه با دو مسأله پيش گفته است.(بحريني،1388)

گرشن كورن[1]  (1962) معتقد است:

صنعتي شدن در انگلستان بدون هيچگونه بهره مندي قابل توجه از نظام بانكي براي  اهداف سرمايه گذاري انجام شد در حالي كه بانك هاي آلماني صميمي ترين رابطه ممكن را با صنعتگران برقرار كردند.

بانك هاي انگليسي هرگز علاقه اي به شركت هاي جديدالتأسيس و اوراق قرضه اي كه توسط آن ها منتشر مي شد نشان نمي دادند. در حالي كه بانك هاي آلماني نظارت دائمي و مستمري بر توسعه شركت هايي كه با پول آن ها تأمين مالي شده بودند، داشتند و همين امر وجه تمايز و مايه امتياز نظام بانكي آلمان محسوب مي شد.(ريسر،1909)

متن كامل پايان نامه ارشد :

 بررسي موانع رشد بانكداري اسلامي در ايران

ويژگي هاي اصلي نظام بانكداري انگلوساكسون واسطه گري ميان دارندگان و متقاضيان وجوه (وام گيرندگان)، پرداخت وام هاي كوتاه مدت و عدم مداخله در كار وام گيرندگان مي باشد. (الجارحي،7،2003)

هرچند به لحاظ نظري هر دو سيستم، خود را مجاز به استفاده از روش هاي تأمين مالي «مبتني بر بهره» و «مبتني بر مشاركت» مي دانند، اما در عمل، بانكداري انگلوساكسون نسبت به بانكداري يونيورسال بيشتر از شيوه نخست (بهره) و كمتر از شيوه دوم (مشاركت) استفاده مي كند. به عبارت ديگر، بانكداري انگلوساكسون بر پايه احتراز هرچه بيشتر از دو پديده انتخاب بد و مخاطرات اخلاقي شكل گرفته و تلاش مديران بانك هايي كه با اين سيستم كار مي كنند اين است كه حتي المقدور خود را در معرض مخاطرات ناشي از پديده عدم تقارن اطلاعاتي[2] قرار ندهند. دقيقاً همين موضوع است كه بانكداري انگلوساكسون را وا مي دارد كه از ورود در عرصه هاي مشاركتي كه به طور طبيعي متضمن ريسك ناشي از عدم تقارن اطلاعاتي است، خودداري كند.

در بانكداري يونيورسال نيز پديده عدم تقارن اطلاعاتي و به تبع آن، خطر انتخاب بد و مخاطره اخلاقي مورد توجه است. با اين تفاوت كه استراتژي بانكداري يونيورسال در مواجهه با اين پديده، برخورد منفعلانه و فرار مطلق از ريسك نيست. بانكداري يونيورسال، امكان مشاركت در پروژه هاي سرمايه گذاري را فرصتي براي بانك و براي اقتصاد جامعه تلقي مي كند و از طريق برخورد فعال با اين موضوع، سعي مي كند ضمن حداكثر بهره برداري از مزاياي روش تأمين مالي مشاركتي، با تمهيدات مديريتي و نظارتي مناسب، مخاطرات ناشي از آن را به حداقل برساند. مهم ترين كاركرد بانكداري يونيورسال، فراهم نمودن سرمايه مخاطره پذير در اقتصاد است.(بحريني،1388)

[1]. Gerschenkorn

[2] . information asymmetry