هويت
ويليلم جيمز هويت رو معني مشخصي مي دونه كه فرد از خود به عنوان يه شخص داره و اين معني از تجربه موندگاري و تفاوت حاصل مي شه: يعني خود درزمان زمان برابر باقي مي مونه و در عين حال از بقيه متمايزه ( محسني، 1383).
موضوع خود شناسي يكي از مسائل مورد توجه بشر در طول تاريخ بوده. بحث خود شناسي از زمان هاي قديم در بخش فلسفه، عرفان و اديان مطرح بوده و آخر سر در روان شناسي جديد مورد بحث قرار گرفته. علم روان شناسي، موضوع خودشناسي رو با اصطلاحاتي مثل خود و جنبه هاي جور واجور اون و هم اصطلاح "هويت" روش زوم كرده. اختصاص يه مرحله مهم تغيير "من" با عنوان "هويت در برابر پريشوني" نقش جايگاه اين معني رو در تشكيل شخصيت برجسته مي سازه (رحيمي نژاد، 1380)؛ اريكسون هويت رو به اين اين دليل بر واژه هايي مثل خود و من بهتر مي دونه كه تاكيد اون بر فرد و جنبه هاي داخلي شخصيته.
هويت مثل موضوعاتيه كه اين روزا مورد توجه روان شناسا، جامعه شناسا و سياست مدارانه كه هر كدوم به دنبال رابطه خود با اين موضوع به اون مي پرازن. واسه روان شناسا اون چه اهميت داره، ثبات هويت افراد و كسب هويت موفق و گذر موفقيت آميز از بحران هويته ( گيدنس، 2001).
اريك فروم در مورد اهميت موضوع هويت اعلام ميكنه: هر انساني دوست داره هويت خاصي داشته باشه، به خاطر اين تلاش مي كنه كه خود رو دريابد و بشناسه. در عين حال مي خواد فردي باشه ممتاز و واسه رسيدن به به اين مقام خود رو به شخص يا گروهي از افراد تقريبا ممتاز در رابطه مي كنه و يا به اصطلاح، خودمون رو با اونا مثل مي سازه تا به دليل امتياز شخصي كه اون فرد يا اون گروه ها دارن تا حدي صاحب تشخيص و امتياز شه (شرفي، 1381).
ديدگاه برزونسكي
طبق ديدگاه برزونسكي، هويت تو يه عمل متمادي با جهان فيزيكي و اجتماعي رشد مي كنه و اين مراحل رشدي به شكل ساختاي شناختي ظاهر مي شه. طبق نظر برزونسكي هويت از پايه يه نظريه راجبه خويشتنه كه شامل فرضيات، ساختارا و قياساي منطبق با افراده. نظريهاي خودمون عمكردي كاركردگرايانه دارن، از اين نظر كه اونا به عنوان چارچوب حل موضوع و تفسيري عمل ميكنن كه بايد هنگام مواجه شدن با مسائل زندگي جهت حفظ مفيد بودن فرد مورد نظارت قرار گرفته، آزمايش شن و در صورت نياز اصلاح شن. افراد در چگونگي آزمايش، به كار گيري و اصلاح هويتشون متفاوتند. اين روشاي متفاوت برخورد و هدايت موضوعات مربوط به هويت به عنوان سبكاي هويت معرفي مي شن (فيليپس[1]، 2008)
برزونسكي الگويي رو مطرح كرده كه به فرق در فراينداي شناختي - اجتماعي جوانان در ساخت، نگهداري و برابري هويت خودشون تاكيد داره (برزونسكي[2] و كوك[3]، 2005). اين الگوي شاختي
- اجتماعي به فرق برجسته در درگيري و يا دوري ادما از تكاليف جور واجور چون تصميم گيري، حل مسائل شخصي و موضوعات هويت اشاره ميكنه. اين سبك هويت داراي سازه كارهاييه كه اطلاعات و تجارب مربوط به خود رو كد گذاري، پردازش و منظم و مرور مي كنه. فراينداي متفاوت فرض شده دست كم در سه سطح (اطلاعاتي، هنجاري و سردرگم – اجتنابي) به كار ميره. اكثرا اجزاي اساسي اونا شامل پاسخاي شناختي – رفتاري خاصيه كه افراد در زندگي روزمره خود به كار گيري مي كنن. انتظار شكست، رفتاراي نا مناسب و راهبرداي خود معلوليتي با عزت نفس پايين، خود فكر بي ثبات و سطح بالاي واكنشاي افسردگي ربط داره (برزونسكي و كوك، 2000).
برزونسكي اشاره ميكنه كه همه نوجوانان عادي ( 18 سال به بال) از ديد شناختي آمادگي به كار گيري هر سه روش شناختي – اجتماعي رو دارن و تفوت معناداري بين كاركرد هوشي و آزمون تحصيلي پيدا نشده. فرق موجود در به كار گيري راهبرداي جور واجور به عوامل انگيزشي افراد مثل تقاضاهاي محيطي، پيامده اي گذشته و قابل پيش بيني، اندازه درگيري شخصي، انتظارات فرهنگي و اجتماعي، ترجيحات سبك شناختي، خود فكر و خود مفيد بودن اونا برميگرده ( برزونسكي و كوك، 2005).
در مدلاي سبك هويت برزونسكي به سه سبك هويت جدا اشاره شده، سبك اطلاعاتي، هنجاري، سبك سردرگم – اجتنابي، كه اين سبكا به وجود اومده توسط روش هدف دار حل موضوع يا مكانيسماي مقابله ايه. اين نظريه عنوان مي كنه كه ادما از يكي از اين سبكا جهت اداره كردن موقعيتاي روزانه استفده مي كنن. برزونسكي (2003)، باور داره كه آدما به طور فعال قادر به انتخاب يكي از اين سه سبك هستن:
سبك هويت اطلاعاتي، سازگارانه ترين سبكه و يه روش هدف دار حل موضوع و يا عملكرد كنار اومدن واسه اداره موقعيتاي روزانه س. يه كشف فعال و تعهد منعطف، نياز واسه شناخت و سطح بالايي از خود پنداريه.
سبك هنجاري، طبق تقليد و پيروي از افراد مهم در زندگي فرد بنا شده و شامل يه ديدگاه بسته ذهني، غير منعطف و يه خود پنداري ثابت و سركوب كننده اكتشافه. اين افراد تمايل به درخواست كمك و مشاوره از افراد برجسته و مهم زندگي خود و حركت روي استانداردا دارن و اونا از برخورد با اطلاعاتي كه با خود فكر شون اختلاف داره، دوري كرده و حد الامكان در مقابل تغييرات مقاومت مي كنن.
سبك سردرگم – اجتنابي، سمبل برخورد طفره آميز و مسامحه در مشكلاته، يه روش هدف دار متمركز بر هيجان كه با سطح پاييني از تعهد و اعتماد به نفس و بي ثباتي خود فكر همراهه. اين افراد معمولا توجه كمي به آينده و يا يافته هاي دراز مدت انتخاب هاشون دارن، شايد بشه گفت كه اونا درگير يه كشف سازمان نا يافته و تصادفي هستن ( شوارتز، 2001).
راه و روش ساختن گرايي
راه و روش ساختن گرايي خود، ريشه در ديدگاه "فرد مثل دانشمند" داره كه در اين ديدگاه افراد با جستجوي اطلاعات و حل موضوع به شكل انتقادي، فرضيه هايي رو درباره جهان دور و بر خود ايجاد كرده و آزمايش مي كنن (كورتينر، برمن، ايتيل و ويليامسون، 2001).
در ديگاه ساختن گرايي، كشف[4] هويت به عنوان فرايندي شناخت محور، شامل بررسي و توجه بي غرضانه و مستدل شقاي جور واجور ارائه شده خارجيه (برمن و همكاران، 2001؛ برزونسكي و كوك، 2005). در اين راه و روش كشف موثر هويت هم شامل سبك شناختي – اجتماعي و هم كفايت در حل موضوع س. سبك شناختي – اجتماعي به راه و روش يه جور فرد در برابر انتخاباي مربوط به هويت در زندگي اون اشاره داره، كه افراد جور واجور داراي تمايل نسبي به سه سبك زير هستن:
كشف: تمايل به مشخص كردن و منظم كردن از بين راه هاي جورواجور مربوط به آينده.
تماميت[5]: تمايل به انتخاب يه راه حل آسون در سريع ترين حالت ممكن.
دوري[6]: تمايل به طفره رفتن كلي از مراحل تصميم گيري ( برزونسكي و كوك، 2005).
طبق ديدگاه ساختن گرايي، افراد مقش فعالي در تشكيل هويت خودشون از راه اعمال، تفسيرا و تفكرات و هماهنگي خودشون دارن. يه ساختن گرايي افراطي اين ديدگاه رو به اين شكل قبول مي كنه كه امكان وجود هر نوع خود واقعي رو رد كنه و در نتيجه خلق يه هويت رو به عنوان يه عمل واقعي اراده آزاد مي بينه (احمدزاده، 1386).
در ديدگاه هم ساختن گرايي كرتينز ( شوارتز و كرتينز، 2005)، افراد فعالانه از بين شكاف ها جور واجور هويت يكي رو بر انتخاب مي كنن و در برابر انتخاب خود و يافته هاي اون مسئوليت دارن. پس افراد ايجاد كننده تغيير خودمون هستن.
راه و روش كشف هويت
طبق ديدگاه واترمن[7]، جستجوي شخص واسه هويت، تلاش واسه شناسايي توانايي هاست كه با خود واقعي مطابقه. اين كنايه كه اينجا واسه رشد هويت به كار رفته، يه «كنايه كشف» است تا يه «كنايه ساخت».
طبق كنايه كشف، هر شخص تواناييايي داره، گر چه ممكنه نا شناخته باشه، اما نياز به رو شدن و عمل روي اونا رو داره. واسه خيلي از افراد كار شناسايي و عمل روي اين تواناييا كار آسوني نيس، چون كه با بحران هويت رو به رو هستن ( احمد زاده، 1386).
راه و روش كشف خود ريشه در نظريه مازلو[8] (1986) درباره خود شكوفايي داره. در اين راه و روش هويت شامل سه سطح پردازش فعاله كه اين سطح به شكل پيوسته رشد كرده و با سطح قبلي تركيب گرديده و يكي م شه. سه سطح كشف خود شامل جريان، كشف شخصي و خود شكوفايي هستن (شوارتز، 2001؛ به نقل از خباز، 1389).
ديدگاه اريكسون
اريكسون يكي از روانكاوانيه كه معمولا به "روان شناسا خود" معروفند. اين روان شناسا واسه فعاليت و كاركرد "ايگو" كه در فارسي به "خود" ترجمه شده، اهميتزيادي قائلند و مثل خصوصيات روشن نظريه اريكسون توجه به حساسيت و اهميت «هويت خود» در انسانه (شاملو، 1390).
از نظر اريكسون هويت يه سازه روان- اجتماعيه كه شامل طرز فكر، عقايد فرد و چگونگي رابطه با ديگرونه. اريكسون هم جنبه هاي اجتماعي، هم جنبه هاي فردي رو در مبحث هويت روش زوم مي كنه (شوارتز، 2002).
كلا تحقيقات اريكسون در سالاي 1959، 1968 و 1980 و نوشتهش در باره تشكيل هويت در پهنا نظريه عمر شخصيت اون، دو جنبه فعال درباره آدما به دست ميده: اولين جنبه به يه احساس هويت فردي روشن به وسيله فرد اشاره داره، كه اين جنبه از تشكيل هويت در نوجوون شامل سه امر اساسيه:
الف) نوجوون احساس ثبات و موندگاري كنه، يعني درك كنه كه در طول زمان همون شخصيه كه قبلا بوده.
ب) مردم و بقيه اون رو شخصي با ثبات بشناسن، يعني نوجوون بايد بتونه تصور با ثباتي از خود به محيط ارائه بده.
ج) اون بايد طبق دلايل عيني و اطلاعات ملموسي كه از محيط دريافت مي كنه به ثبات شخصيت خود و موندگاري اون اطمينان پيدا كنه (شاملو، 1390).
اريكسون، هويت منظم رو حاصل تلاش بر روري هويت از زمان كودكي تا به امروز مي دونه. در هويت موفق، فرد به شناسايي ايده آل هاش مي رسه، در حالي كه در هويت سردرگم، فرد توانايي رشد و توليد يه مجموعه از ايده آلا رو كه جزء اساسي هويت بزرگساليه رو نداره. طبق نظر اريكسون در تشكيل هويت فرد، عوامل زيادي در طول يه مدت كه فرد به بزرگسالي مي رسه، نقش دارن. از بين عوامل جور واجور، اون نقش اشتغال و ايده سياسي در تشكيل هويت فرد رو برجسته مي دونه. به نظر اون با در نظر گرفتن چگونگي اشتغال و ايده سياسي در افراد ميشه فهميد كه فرد هويت بوجود اومده و محكمي داره يا نه و اين همون كرد رفتاري هويته (بهبودي، 1388).

معني ديگري كه در بخش هويت به وسيله اريكسون مطرح مي شه، تعهده. اون تعهد رو ظرفيت پيگيري بي كم و كاست ارزشا، آرمانا و روابط پايدار مي دونه. پس افراد با هويت محكم فعالانه خود رو با حيطهاي اجتماعي و مشكلات رشي منطبق كرده و در تلاشند تا در قبال تصميمات مهم زندگي فعالانه تلاش كنه تا به تصميم گيري درست برسن و نسبت به اون هم احساس تعهد نشون ميده (اريكسون، 1993؛ به نقل از خباز، 1389).
ديدگاه مارسيا
به دنبال اريكسون (1964)، جيمز مارسيا (1993) حالات هويت خود رو به عنوان سبكا و راهبردايي واسه تجارت نوجوانان در مورد جستجوي هويت مطرح كرد. مارسيا اين ساختاراي پويا واسه ايجاد تفاوت رو به كمك دو معني اساسي در نظر گرفت. يكي اينكه يه جستجوي فعال واسه انتخاب هويت وجود داشته يا داره و ديگه اينكه درصدي از احساس تعهد نسبت به هويت هست يا نه؟ مارسيا طبق فهمي كه از چگونگي جواب دادن به سوالات به دست مياد قضاوت مي كنه كه فرد در چه منزلتي از بين منزلتاي چار گانه گرگيجگي، دنباله روي، بحران زدگي و هويت يافتگي قرار داره. علاوه بر اين، بخش هاي مختلفي چون شغل، مذهب، سياست، نقشاي جنسي و روابط بين فردي در آزمايش حالات هويت به كار گيري ميشن. از طرف ديگر بخش هاي ديگري چون خونواده و والدين، تقدم و برتري خونواده در مقابل هدف فردي هم اضافه شدن (شكرايي، 1380).

به باور جيمز مارسيا هويت، سازمان داخلي، خود جوش و پوياست كه از سائقا، تواناييا، باورا و تجارب گذشته فرد سر ميگيره.
همونجوريكه گفته شد مارسيا با الهام از نظريه اريكسون، چار نوع هويت دست پيدا كرده. هويتاي چار گانه اون حتما مراحل مختلفي از يه زنجيره رشدي نيستن، ولي در عين حال وجود ثابتي نداشته و ممكنه به مرور در معرض تغيير شند ( احدي و جمهري، 1384).
چار منزلت هويتي به ترتيب ضعيف ترين سطح قدرت من عبارتند از:
- گرگيجگي هويت: افراد با هويت سردرگم، عزت نفس، خود فرماني و خود كنترلي پايين تري نسبت به وضعيتاي ديگه نشون ميدن. بر خلاف نوجوانان با هويت موفق كه اطلاعات جديد رو جستجو مي كنن، نوجوانان با هويت سردرگم از اطلاعات به هر يك جور كه شده، دوري مي كنن و در مورد مسائل و مشكلات، تصميم گيري رو به تاخير ميندازن و بدون احساس مسئوليت هستن ( دوريز[9]، 2004).
مثال) وقتي از مهري پرسيدن در مورد نقشاي جنسي غير سنتي چه نظري داره، جواب داد: نمي دونم، اين واسه من اهميت چنداني نداره (قره گوزلو، 1388).
- دنباله روي (هويت پيش رس): گروه دنباله دار از نظر تعهد به اهداف و برنامه هاي زندگي در سطح بالايي قرار داره ولي بدون تجربه بحران هويته. منزلت دنباله رو واسه خيلي از افراد نقطه شروع تغيير هستش. اونقدر كه فرد درصدد كشف يا تجربه بحران هويت بر آيد. به هر حال منزلت دنباله رو از يه نظام آموزشي و اهداف واحدي پيروي مي كنن كه معمولا بر گرفته از نظام ارزشي والدين اوناس (آرچر[10]، 1994؛ به نقل از رحيمي نژاد، 1379).
مثال) وقتي از ليلا پرسيدن تا كنون عقايد سياسي خود رو مورد بررسي قرار داده، در جواب گفت: نه، واقعا خونواده ما در اين مسائل خيلي اتفاق نظر ندارن (قره گزلو، 1388).

- بحران زدگي (هويت زود رس): بحران زدگي يه منزلت هويتيه كه فرد در اون به يه راه حل شخصي دست نيافته و ممكنه چند سال در اين منزلت به سر برد. در اين منزلت هويتي، فرد تلاش مي كنه تا با انتخابات و تعهد نسبت به شغل، نوع رابطه با بقيه و مكتب عقيدتي از بين انتخاباي ممكن به هويت خود شكل بده (آرچر، 1994؛ به نقل از رحيمي نژاد، 1379).
مثال) وقتي از مريم پرسيدن تا حالا در مورد عقايد مذهبي خود دودلي كرده، جواب داد: بله، حدس مي زنم حالا مشغول همين كار هستم و نمي تونم بفهمم با اين همه موجودات شرور در اين جهان چيجوري ممكنه خدايي وجود داشته باشه (قره گزلو، 1388).
- هويت يافتگي (كسب هويت): هويت يافتگي بالاترين سطح از نظر صلح يافتگي و قدرت منه، افراد داراي اين سبك هويتي، خود فرمون بوده و از اعتماد به نفس بيشتري نسبت به وضعيتاي ديگه دارن، تقريبا اضطراب كمتري دارن، ديد مثبت و احساس خوبي در مورد اون چه مي تونن و ميخوان با زندگي اشان بكنن دارن (برزونسكي و كاك، 2005).
مثال) وقتي از مينا مي پرسيم اگه شرايط بهتري جفت و جور شه، چقدر دوست داره شغل خود رو رها كنه؟ جواب ميده: ممكنه اين كار رو بكنم، اما من به طور كامل اطمينان دارم اين شغل واسه من مناسبه (قره گزلو، 1388).
در بررسي دقيق نظريه مارسيا و برزونسكي ميشه هم پوشاني موجود بين اين دو نظريه رو دريافت، برزونسكي به سه سبك هويت اطلاعاتي، هنجاري و سردرگم – اجتنابي اشاره ميكنه كه ويژگياي هر كدوم از اين سبكا با يكي از منزلتاي هويتي كه مارسيا بر شمردهه هماهنگه. با در نظر گرفتن توضيحات مطرح شده به نظر مياد سبك هويت سردرگم- اجتنابي با منزلت اول نظريه مارسيا كه گرگيجگي هويته، سبك هويت هنجاري با هويت پيش رس (دنباله روي) نظريه مارسيا و سبك هويت اطلاعاتي با آخرين و قوي ترين سطح منزلت هويت ديدگاه مارسيا (هويت يافتگي يا كسب هويت) هماهنگ و هم جهته.