تعريف اخلاق
«اخلاق» جمع«خَلق» يا «خُلق» كه در معناي«... عادت، رويه و سجيه» آورده شده است (كلهر، 50:1383)
اخلاقرتمي توان تحقيق در ماهيت و سطوح اعتقادي افراد است، آن جايي كه اخلاقيات را به معناي باورها، استانداردها و قوانين رفتار اخلاقي در نظر بگيريم. (تايلر[1]63:1975)
اخلاق در اصطلاح علماي اخلاق عبارت از«ملكات نفساني» است كه اين ملكات نفساني يا از فضايل (مانند شجاعت، سخاوت، عفت، صداقت و امانت) و يا از رذايل (مانند دروغ، ترس، بخل، كينه و حسد) است. اخلاق در حقيقت ملكاتي (قدرت و توانايي انجام كاري كه در اثر تمرين و ممارست در طبيعت انسان متمكن و جايگزين مي شود) است كه در نفس انسان حاصل مي شود و بر سلوك و رفتار او تأثير مي گذارد، تا به اعمال انسان در زندگي جهت دهد (كلهر1383). در اين معنا موضوع اخلاق، روح انسان است، به شكلي كه زشتي و زيبايي خُلق، از ويژگي هاي«روح» است (واثقي، 161:1384). بنابراين مي توان گفت اخلاق يك«حالت دروني است كه آن را از رفتار و كردار فرد كشف مي كنيم» (جوادي آملي، 6:1381).
دانشمندان اروپايي نيز هر كار نيك و عمل پسنديده را اخلاق دانسته، و اعمال زشت و رفتارهاي شرورآميز را خلاف اخلاق معرفي كرده اند، ولي با اين تفاوت كه اين رويكرد تنها به شكل و قالب عمل متوجه است و نقش نيت و انگيزه را ناديده مي گيرد. برخي مانند هگل، اخلاق را عبارت از پيروي و اطاعت از قوانين مي دانند (اسماعيلي يزدي، 20:1382). هگل معتقد است كه اگر جامعه بخواهد در راه و آسايش زندگي كند و از نعمت امنيت برخوردار باشد، بايد قانون را محترم شمرده، رفتار خود را بر اساس درستي و دادگري استوار سازد و حقوق ديگران را رعايت نمايد. ليكن فضايل اخلاقي و سجاياي انساني، عالي تر از پاي بندي به قانون و بسيار برتر از آن چيزي است كه هگل تصور كرده است(همان منبع). كانوك و جانز [2]معتقدند كه موضوعاتي همچون انصاف، تصميم گيري در خصوص اين كه چه چيزي درست يا غلط است، مشخص نمودن عمليات و مقرراتي كه رفتار مسؤولانه بين افراد گروه ها را تأييد مي كند، در حوزه اخلاقيات قرار دارند (ارم و آشتون، [3]2003).
دي .جورج [4]اخلاقيات را اين گونه تعريف مي كند: « تلاشي نظام يافته براي دريافت تجربه اخلاقي و معنوي جامعه و افراد، از طريق تعيين مقرراتي كه بايد براي اداره رفتار انساني، مورد استفاده قرار گيرد. دنبال كردن ارزش هاي درست و صفات مشخصه اي كه بهبودي در زندگي او موجب مي گردند. سالمون[5] معتقد است كه اخلاقيات موضوعي نگرشي است كه مواردي همچون مصاديق ذيل را شامل مي شود: گذاشتن هر فعاليت و هدف در جاي خودش، دانستن اين كه چه كاري درست و چه كاري نادرست است، دانستن اين كه چه خواسته اي درست و چه تمايلاتي اشتباه مي باشد. ولاسكوئز[6] اخلاقيات را اين گونه تعريف مي كند: فعاليت بررسي استانداردهاي معنوي و وجداني يك فرد يا يك جامعه، و پرسش در خصوص اين كه اين استانداردها (استانداردهاي منطقي و يا غير منطقي) چگونه در زندگي ما به كار برده مي شوند( سونسون و وود2003 [7]).
2-6 ) اخلاق دراسلام
اخلاق در اسلام يكي از سه ركن مهم عقايد، احكام و اخلاق است، كه قدم اول در تعليم اعتقاد به مبدأ است. در سايه اعتقاد به خدا، دوام و استمرار اخلاق حاصل مي شود. ايمان قلبي، اراده را به حركت در مي آورد و رفتار را بر مي انگيزد. براي اخلاق بدون زمينه اعتقادي نقطه اتكائي نيست و اخلاق با عقيده پيوند ناگسستني دارد. ايمان و يقيني كه مايه آرامش و اطمينان نفس براي عمل است، شرط ضروري است. لذا مي توان گفت كه اخلاق هيچ جايي شكوفاتر از ضمير مؤمن نمي يابد و مفهوم الزام و تكليف كه تكيه گاه نظام اخلاقي است و مسئوليت كه ناشي از الزام اخلاقي است، پايگاهي استوارتر از ايمان قلبي ندارد. كمال مطلوب افعال اخلاقي در سودجويي نيست، زيرا سر و كار اخلاق با مسأله ارزش هاست و ارزش اخلاقي مستقل از سود و گاهي حتي بر ضد آن (مانند ايثار و فداكاري) است، كه اخلاق در اين معنا به سه دسته تقسيم مي شود:
2-6-1))اخلاق فردي: رفتار هر انساني صرف نظر از منزلت، جايگاه اجتماعي و عناوين شغلي، خوب يا بد است. كسي كه در رفتار ارتباطي درون شخصي، به خود دروغ مي گويد و خود را فريب مي دهد، مرتكب رفتار زشت و ناپسند شده است و او را مي توان فرد ضد اخلاقي دانست. همچنين كسي كه با خود صريح و صادق است، در رفتار با خود، اخلاقي است (قراملكي،103:1382). كسي كه به دليل مصلحت بيني، از واقع بيني دور مي افتد و هر باوري را سنجيده و ناسنجيده مي پذيرد، رفتار غير اخلاقي دارد. بنابراين، هر فردي صرف نظر از اين كه شاغل است يا خير، نسبت به رفتارهاي خود داراي مسئوليت است. فرد در زندگي شخصي خود نسبت به خود، خانواده، شهروندان و تمام كساني كه با آنها در ارتباط است، مسئوليت اخلاقي دارد. در اين معنا اخلاق فردي بر هر نوع اخلاق ديگر، تقدم دارد. زيرا اخلاق بسي فراتر از شغل افراد است. انسان ها در مشاغل خود بايد اخلاقي باشند، اما در اخلاق ورزي لزوماً محتاج شغل و عنوان نيستند.
2-6-2) اخلاق شغلي: منظور از اخلاق شغلي، مسئوليت اخلاقي فرد از حيث شغل است. اخلاق شغلي از طرفي مانند اخلاق فردي بر مسئوليت افراد به عنوان شخص حقيقي تأكيد دارد. از طرف ديگر بر خلاف اخلاق فردي، عنوان برخاسته از شغل را نيز در مسئوليت هاي اخلاقي لحاظ مي كند. در اين معنا، يك پزشك به عنوان شخص حقيقي مسئوليت اخلاقي دارد. مسئوليت هاي اخلاقي او برخاسته از شغلي است كه بر دوش گرفته است، به گونه اي كه اگر شغل ديگري مي پذيرفت، مسئوليت هاي اخلاقي وي نيز تغيير مي كرد. لذا هر شغلي به اقتضاي حرفه اي مسئوليت هاي اخلاقي خاصي مي طلبد.
2-6-3)اخلاق سازماني: سازمان فراتر از افرادي كه در آن كار مي كنند ، هويت جمعي خاصي دارد كه اين هويت نه در تك تك افراد موجود است و نه با صرف جمع شدن افراد به دست مي آيد. سازمان ها به همين دليل (هويت مستقل از افراد آن) مسئوليت دارند و مانند اشخاص قابل بازخواست هستند. يك سازمان، به عنوان شخصيت حقوقي و برخوردار از حيات مؤثر اجتماعي در قبال افراد زيادي (كاركنان، مديران، مشتريان) مسئوليت دارد، كه اين مسئوليت بسيار پيچيده تر از مسئوليت هاي اخلاقي فردي و شغلي است (همان منبع)
براساس رويكرد مكتب الهام بخش اسلام، علم اخلاق، پاك ساختن نفس از صفات رذيله و آراستن آن به ملكات جميله است، كه از آن به تهذيب اخلاق تعبير مي شود (نراقي، 254:1386).
امام صادق(ع) اخلاق را به دو دسته تقسيم مي نمايند:
اخلاق ارادي؛
اخلاق ذاتي.
امام (ع) معتقدند كه اخلاق ارادي بر اخلاق ذاتي برتري دارد؛ زيرا آن كس كه از روي طينت كاري را انجام دهد، تواني بر غير آن كار ندارد و آن كس كه اراده مند است، با سختي بر فرمانبرداري خدا شكيبايي كند و اين شخص برتر است.
2-7)عناصر فرهنگ اخلاقي دراسلام
براي استخراج عناصر مختلف فرهنگ اخلاقي كه مي بايست به عنوان مصداق هاي رفتاري نمود پيدا كنند؛ كاوش در سيرۀ نظري و عملي پيامبر اعظم اسلام (ص) و ائمه بزرگوار (عليهم السلام) راهگشا خواهد بود. از آن جا كه در اين مجال امكان بررسي جامع در اين زمينه وجود ندارد به برخي از عناصر فرهنگ اخلاقي كه از متون اسلامي استخراج گرديد، اشاره مي نمايم:
پيامبر اسلام (صلي الله و آله و سلم ) فرمودند: «بهترين اخلاق عبارت است از اين كه با كسي كه با تو قطع رابطه كرده ارتباط برقرار سازي و به كسي كه از تو دريغ داشته بخشش نمايي و كسي كه به تو ستم كرده، عفوش كني» (حراني، 301:1385). امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند: « همانا خداوند پيغمبران را با مكارم اخلاق ممتاز ساخت. پس هر كه داراي مكارم اخلاق باشد، خدا را سپاس دارد و هر كه از مكارم اخلاق بي نصيب باشد، بايد با رازي كردن به پيشگاه خداوند، مكارم اخلاق را از او بخواهد» (همان منبع ). طبق فرمايش امام صادق(عليه السلام) مؤلفه هاي مكارم اخلاقي عبارتند از : «پرهيزگاري، قناعت، شكيبايي، سپاسداري، صبر پيشه گي، حيا، سخاوتمندي ، دليري، غيرت، راست گفتاري، نيكوكاري، بازپردازي امانت، يقين، نيك خويي و مردانگي» (همان منبع). رسول اكرم (صلي الله و آله و سلم) مي فرمانيد« سه چيز است كه در پيش خدا از فضايل اخلاق است: آن كه از ستمگر درگذري، كسي را كه تو را محروم كرده است عطا دهي، و با آن كه از تو بريده است، پيوندگيري» (پيماني، 423:1385). حضرت محمد(صلي الله و آله و سلم)در جايي ديگر مي فرمايند: « اخلاق خوب ده چيز است: راستي گفتار، پايمردي در سختي، كمك به نيازمندان، نيكي در عوض نيكي، حفظ امانت، پيوند خويشان، حمايت همسايه، حمايت دوست، مهمان نوازي و سر سلسلۀ آن حيا» (همان منبع). امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: خود را به خصلت هاي پسنديده دلبسته و مقيد كنيد:
نگه داشتن حرمت همسايه، وفاي به عهد و پيمان، فرمانبرداري از كار نيك، نافرماني از تكبر آراسته شويد به اخلاق نيكو (آمدي، 188:1384). امام علي (ع) در نامه مبارك خود به مالك اشتر اين سردار بزرگ اسلام، خصايص اخلاقي مديران و كارگزاران را بيان مي دارند كه از جمله آن ها مي توان به پرهيزگاري، تسلط بر هواي نفس، امانتداري، مهرباني با زيردستان، اعتدال و ميانه روي، سعه صدر، وفاي به عهد، پرهيز از خودپسندي، احتياط ، توكل به خدا، عدالت گرايي، پاسداشت سنت هاي نيكو، پرهيز از رابطه گرايي، پوزش طلبي، قدرشناسي، رايزني با خردمندان، حسن ظن، رازداري ، و مسئوليت پذيري اشاره نمود(مقيمي، 37:1385).
2- 8 ) مفهوم اخلاق حرفه اي
درابتدا مفهوم اخلاق حرفه اي به معناي اخلاق كار و اخلاق مشاغل به كار مي رفت.امروزه نيز عده اي از نويسندگان اخلاق حرفه اي، از معناي نخستين اين مفهوم براي تعريف آن استفاده مي كنند.
تعريف هاي مختلفي اخلاق حرفه اي ارائه شده است.
-اين اخلاق، در برگيرندۀ مجموعه اي از احكام ارزشي، تكاليف رفتار و سلوك و دستورهايي براي اجراي آنهاست (ژاكس، 1355).
-اخلاق حرفه اي، به منزلۀ شاخه اي از دانش اخلاق به بررسي تكاليف اخلاقي در يك حرفه و مسائل اخلاقي آن مي پردازد و در تعريف حرفه، آن را فعاليت معيني مي دانند كه موجب هدايت فرد به موقعيت تعيين شده همراه با اخلاق خاص است (قرملكي، 1382).
در تعاريف اخلاق حرفه اي به موارد زير اشاره شده است:
1.اخلاق حرفه اي رفتاري متداول در ميان اهل يك حرفه است.
2.اخلاق حرفه اي مديريت رفتار و كردار آدمي هنگام انجام دادن كارهاي حرفه اي است.
3.اخلاق حرفه اي رشته اي از دانش اخلاق است كه به مطالعۀ روابط شغلي مي پردازد.
4.اخلاق حرفه اي عبارت است از مجموعه اي از قوانين كه در وهلۀ اول از ماهيت حرفه و شغل به دست مي آيد (حسينيان، 60:1385).
در بيشتر تعريف هايي كه از اخلاق حرفه اي شده است، دو ويژگي ديده مي شود: الف) وجود نگرش اصالت فرد و فردگرايي؛ ب) محدود بودن مسئوليت ها و الزامات اخلاقي فرد در شغل، كه به نظر مي رسد اين نگاه به اخلاق حرفه اي، نوعي تحويلي نگري و تقليل دادن اخلاق حرفه اي است؛ زيرا هويت جمعي و سازماني در نهادهاي مشاغل در كسب و كار، بسي فراتر از شغل فردي اشخاص است. با توجه به همين ديدگاه بود كه در اين اواخر نيز بحث از اخلاق حرفه اي در منابع مديريتي و بيشتر در آثار و مباحث مربوط به مديريت منابع انساني مطرح مي شد (قرا ملكي، 1382).
2-9 ) ويژگي هاي اخلاق حرفه اي
امروزه در اخلاق حرفه اي، تلقي « شما حق دارد و من تكليف» ، مبناي هر گونه اخلاق دركسب و كار است. اين مبنا از رفتار ارتباطي فرد، به صورت اصلي براي ارتباط سازمان با محيط قرار مي گيردو سازمان با دغدغۀ رعايت حقوق ديگران، از تكاليف خود مي پرسد. ويژگي هاي اخلاق حرفه اي درمفهوم امروزي آن عبارت اند از : داراي هويت علم و دانش بودن، داشتن نقشي كاربردي، ارائۀ صيغه اي حرفه اي، بومي و وابسته بودن به فرهنگ، وابستگي به يك نظام اخلاقي، ارائه دانشي انساني داراي زبان روشن انگيزشي، ارائه روي آوردي ميان رشته اي . (همان منبع)
كادوزير(2002) دربارۀ ويژگي هاي افرادي كه اخلاق حرفه اي دارند موارد زير را بيان مي كند:
2-9-1)مسئوليت پذيري
در اين مورد فرد پاسخ گوست و مسئوليت تصميم ها و پيامدهاي آن را مي پذيرد؛ سرمش ديگران است؛ حساس و اخلاق مند است؛ به درستكاري و خوشنامي در كارش اهميت مي دهد؛ براي اداي تمام مسئوليت هاي خويش كوشاست و مسئوليتي را كه به عهده مي گيرند، با تمام توان و خلوص نيت انجام مي دهد.
2-9-2)برتري جويي و رقابت طلبي
در تمام موارد سعي ميكند ممتاز باشد؛ اعتماد به نفس دارد؛ به مهارت بالايي در حرفه خود دست پيدا مي كند؛ جدي و پركار است؛ به موقعيت فعلي خود راضي نيست و از طريق شايسته دنبال ارتقاي خود است؛ سعي نمي كند به هر طريقي در رقابت برنده باشد.
2-9-3)صادق بودن
مخالف رياكاري و دورويي است؛ به نداي وجدان خودگوش فرا مي دهد؛ در همه حال به شرافت مندي توجه مي كند؛ شجاع و با شهامت است.
2-9-4)احترام به ديگران
به حقوق ديگران احترام مي گذارد؛ به نظر ديگران احترام مي گذارد؛ خوش قول وقت شناس است؛ به ديگران حق تصميم گيري مي دهد؛ تنها منافع خود را مرجح نمي داند.
2-9-5) رعايت و احترام نسبت به ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي
براي ارزش هاي اجتماعي احترام قائل است؛ در فعاليت هاي اجتماعي مشاركت مي كند؛ به قوانين اجتماعي احترام مي گذارد؛ در برخورد با فرهنگ هاي ديگر متعصبانه عمل نمي كند.
2-9-6)عدالت و انصاف
طرفدار حق است؛ در قضاوت تعصب ندارد؛ بين افراد از لحاظ فرهنگي، طبقه اجتماعي و اقتصادي، نژاد و قوميت تبعيض قائل نمي شود.
2-9-7)همدردي با ديگران
دلسوز و رحيم است؛ در مصائب ديگران شريك مي شود و از آنان حمايت مي كند؛ به احساسات ديگران توجه مي كند؛ مشكلات ديگران را مشكل خود مي داند.
2-9-8)وفاداري
به وظايف خود متعهد است، راز دار ديگران است، معتمد ديگران است.
1 Taylor
1Connock and jahns
2 Orme & Ashton
3De gorge
4Solomon
5Velasques
6 Svensson & Wood