تأثير ويژگي هاي شخصيتي و رواني والدين بر اختلالات نافرماني و سلوك فرزندان
با توجه به يافته ها به نظر مي رسد كه مطالعات اندكي وجود دارند كه به طور خاص بر روي نقش شخصيتي والدين كودكان با اختلال رفتاري ذاتي يا غير ذاتي، تمركزكرده اند. اما مطالعات مهمي نشان داده اند كه حالت دائمي شخصيت ناهنجار والدين ممكن است در ايجاد و توسعه اختلالات رفتاري در كودكان عامل مهمي باشد.
در اوائل دهه 1980، راتر[1] و كوينتون [2]، يك مطالعه مؤثر وابسته به وضعيت جغرافيايي انجام دادند و فهميدند كه اختلال شخصيتي والدين، به عنوان يك پيشگو حاكي از اختلال هاي رفتاري در كودكان مي باشد ( نوردال و همكاران، 2007 ). در مطالعه اي ديگر( كوچانسكا، 1997و لاهي1989 ) نشان داده اند كه والدين با يك عارضه اختلال شخصيتي تشخيص داده شده، تعهد و التزام ناقص والدين را گزارش مي كند و گرفتاري ها و مشكلات زود هنگام در طول دوران كودكيشان، نقش روابط بهينه را در سالهاي اوليه براي پيشرفت اختلال رواني در كودكان، نشان مي دهد ( نوردال و همكاران، 2007 ).
تحقيقات همچنين نشان داده اند كه اختلالات رفتار ي كودكان ارتباط تنگاتنگي با مشكلات رواني والدين دارد. هر چه قدر مشكلات رواني والدين شديدتر باشد ظهور اختلال هاي رفتاري كودكان سريعتر خواهد بود. همچنين مطالعات مختلفي نشان داده اند (كارتر[3] و همكاران،1999 و لايب[4] و همكاران، 2000 )،كه اختلالات شخصيتي مادرانه ممكن است به طور خاص، براي ايجاد و گسترش اختلال نافرماني مقابله اي و تحريك اختلالات كنترلي، داراي دلائل محكمي باشد.
مطالعات لي و همكاران (1987 ) نشان داده كه چنانچه مادري دچار افسردگي شديد يا اختلال وحشت باشد، فرزند او احتمالا ً دچار مشكلات رفتاري – هيجاني خواهد شد. در تحقيقي گرين به اين نتيجه رسيد، مادري كه از روحيه اي ضعيف برخوردار است احساس درماندگي مي كند و دچار احساس خشم و افسردگي مي شود و همين حالات در فرزندش به طور مستقيم تأثير
مي گذارد، زيرا كودك خردسال انرژي خود را از مادر مي گيرد و چون مادر افسرده قادر به پاسخگويي نياز هاي كودك خويش نمي باشد، اين موارد منجر به بروز مشكلات رفتاري در كودك خرد سالش مي گردد (گرين، 2001 ).
همچنين به طور چشمگيري مادران پر استرس ممكن است مراقبت هاي كمّي و كيفي لازم را براي گسترش رشد عاطفي و اجتماعي و شناختي كودكان آماده نكند (ويتيك[5] ، هاردن [6]،ام سي [7]، ميچ [8]و وستبرك[9] ، 2010 ).
مشكلات رواني والدين به خصوص افسردگي در مادران، يكي از عوامل مهم در افزايش اجتماعي ابتلا به اختلال سلوكي است. تحقيقات ويليامز[10] و همكاران در (1990) نشان مي دهد كه كودكاني كه در 5 سالگي مادراني افسرده داشته اند، در 7 سالگي بدرجاتي از اختلالات رفتاري دچار شده اند. بين سايكوپاتولوژي والدين با ناسازگاري و بزهكاري كودكان ارتباطي بسيار قوي وجود دارد. عوامل مهمي كه در اين باره بايد مورد توجه و بررسي قرار گيرد ويژگيهاي نوروتيكي والدين، بي ثباتي آنها، ويژگيهاي ضد اجتماعي والدين و اهميت يادگيري اجتماعي در بافت خانواده است
( هيون، 1994، ص 211 ).
انجمن سلامت عمومي (2001 ) عنوان نمود كه اضطراب دوران بارداري مادر مي تواند خطر ابتلاي كودك را به اختلال پبيش فعالي به همراه نقص توجه افزايش دهد و مادراني كه در سه ماهه اخر بارداريشان مضطرب هستند كودكاني به دنيا مي آوردند كه دچار مشكلات رفتاري خواهند شد.
در مطالعه اي كه توسط نوردال و همكارانش (2007 ) بين سه گروه مادران كودكان ODD، GAD ( اختلال اضطراب فراگير ) و گروه كنترل انجام گرفت نتايج نشان داد كه مادران گروه ODD عوارض شديد تر عصبي ( افسردگي، اضطراب ) عوارض شخصيتي منفي گرايي و مشكلات دروني بيشتري را در مقايسه با مادران گروه هاي GAD و NC ( گروه نرمال ) نشان دادند. اين نتايج با مطالعات ديگر، مقداري تطابق نشان مي دهند براي مثال حالات مادرانه انزوا طلب، رفتار هاي خصومتي و پرخاشگرانه و احساسات منفي را به صورت مرتبط شده با اختلال ODD يافتند در حاليكه مادران كودكان با اختلال اضطراب فراگير نوعاً به صورت فردي با درگير ي جسمي، رفتاري كنترل پذير و شديد حمايتگر مشخص مي شوند.
ويديارثي (2006) نيز معتقد است كه مشكلات مادران مثل اختلالات خلقي، اضطراب، سيگار كشيدن، وابستگي به الكل، مصرف دارو و مواجه با فشار هاي خانوادگي، مشكلات رفتاري كودك را در پي خواهد داشت.
فريك و همكاران، لاهي[11] و همكاران در ( 1989 ) در مطالعات خود به سايكوپاتولوژي مادران برخوردند، آنها بين خصوصيت ضد اجتماعي مادران، دعواهاي زناشويي و اختلال سلوكي بچه ها رابطه معناداري يافتند. اين مطالعات همچنين نشان داد كه شخصيت ضد اجتماعي مادران بيشتر از شخصيت ضد اجتماعي پدران برابتلاي بچه ها به اختلال سلوكي مؤثر است( راتر، تايلور و هرساو، 1994، ص 315 ).
مادران كودكان مبتلا به به اختلال سلوكي، نسبت به مادران كودكان عادي از نظر هيجاني ناپايدارتر، ناآرام تر، داراي من ضعيفتر و تحمل كمتر در برابر ناكامي هستند (ليل آبادي، 1375). مادران كودكان مبتلا به اختلال سلوكي مستبد تر، سلطه گر تر، پرخاشگر تر، خشن تر، رقابت جو تر، شكاكتر، بدگمان تر و مستقل تر از مادران كودكان عادي هستند (ليل آبادي، 1375)، همچنين اين مادران غير مقرراتي تر، غير مسئول تر، روياپردازتر، بي اعتماد تر و داراي هيجان هيستريكي بيش تر و مضطرب تر و داراي احساس گناه بيش تر نيز هستند(ليل آبادي، 1375
[1]. Rutter
[2]. Quinton
[3]. Carter
[4]. Lieb
[5]. Vick Whittake
[6]. Harden
[7]. M.C
[8]. Misch
[9]. Westbrook
[10]. Williams
[11] . Lahey