رابطه تصوير بدني با اختلال بدشكلي بدن
آدمي در طول زندگي، تصويري از بدن خود را دروني ميكند و تصور و ديدگاه خاصي نسبت به ظاهر بيروني خود دارد. اين تصوير در روانشناسي «تصوير بدني» ناميده ميشود عامل مهمي است كه در بسياري از تعاملات روزمره و حتي سلامت روان ما نقش دارد. تصوير بدني، تصوير ذهني است كه فرد از اندازه، شكل و فرم بدن و به طور كلي ظاهر فيزيكي خود دارد به عبارت ديگر احساسات منفي و مثبتي است كه فرد درباره ويژگيها و ساختارها اجزاي بدن خود دارد (گرومل و همكاران، ۲۰۰۰).تصوير بدني بدان چه فرد واقعا شبيه آن است، يعني به شكل ظاهري فرد مربوط نميشود، بلكه به ارتباط ويژه فرد با بدنش مربوط است، بخصوص به باورها، ادراكات، افكار، احساسات، و فعاليتهاي فرد كه با ظاهر فيزيكي او ارتباط دارد.تامپسون اشاره ميكند سازه ظاهر فيزيكي دربرگيرنده سه مولفه است: مولف ادراكي كه به ادراك دقيق اندازه بر ميگردد، مولفه ذهني كه به جنبههاي نظير رضايتمندي، توجه و نگراني، ارزيابي شناختي و اضطراب مربوط ميشود. مولفه رفتاري كه به اجتناب از موقعيتها بر ميگردد، موقعيتهاي كه سبب ميشود فرد ظاهر فيزكي خود را به عنوان عاملي كه مايه شرمندگي است، تجربه كند (ربيعي و همكاران، ۱۳۸۸). بنابراين تصوير بدن سازهاي چند بعدي است كه نمايانگر فكر، احساس و رفتار فرد با توجه به ويژگيهاي جسمي ميباشد (موت، كش، ۱۹۹۷).و عوامل مختلف زيستي، محيطي و روانشناختي در شكل گيري تصوير بدني نقش دارند (باقرينژاد و همكاران، ۲۰۱۰). تصوير تن و نگرش نسبت به ظاهر تحت تأثير ظاهر جسماني و عوامل روانشناختي (ادراكي، رشدي )و فرهنگي- اجتماعي قرار ميگيرد (سارور و همكاران، ۱۹۹۸) و آن را با توجه به تجربيات بيروني و دروني از جمله واكنش والدين، بزرگترها، همسالان و به خصوص جنس مخالف كسب و تعديل ميكند. تصوير ذهني در برگيرنده عقايد، احساسات آگاهانه و غيرآگاهانه در مورد بدن است (عميدي و همكاران، ۲۰۰۶). نگرشي است كه افراد نسبت به اندام خود دارند و متناسب با آن نگرش به آن واكنش ميدهند زيرا براساس اين تصور كه بخشي از خودانگاره ما را تشكيل ميدهد محبوبيت و ميزان اهميت خود را براي ديگران تخمين ميزنيم. براي رسيدن به يك زندگي سالم و رضايت بخش و ايجاد سازگاري با خود و ديگران، داشتن يك تصوير ذهني واقع بينانه و شايسته ضروري است و چنانچه فرد از لحاظ فيزيكي احساس خوبي نسبت به خودش داشته باشد شانس بيشتري دارد كه تصوير بدني مثبتي نيز داشته باشد اما گاهي استرس و اضطراب، ديدگاههاي خود انتقادي يا پايين بودن ميزان ارزشمندي فرد بر اينكه چه حسي نسبت به بدن خويش داشته باشد تاثير ميگذارد (استوارت۲۰۰۶ به نقل از حسيني و همكاران، ۱۳۸۹).جنس مخالف نقش بسيار مهمي در شكل گيري و تحول تصوير بدني فرد دارد. در اين ميان جوانان و نوجوانان كه به تازگي گرايشي به برقراري ارتباط با جنس مخالف پيدا كردهاند بيش از هر گروه ديگري در معرض اين خطر هستند كه در حين روابط دوستي خود عزت نفس و تصوير بدني شان دستخوش تغيير و تحول شود.
پژوهشي كه توسط وادا و ماركه در سال ۲۰۰۶ انجام شد نشان داده است كه زنان نسبت به تحسين و تمجيد حساس بوده و پاسخ مثبتي به آن نشان ميدهند. ناولي و ايكاردلي در پژوهشي بر روي مردان جوان دريافتند كه اظهارنظرهاي مربوط به ظاهر حتي براي مردان جوان نيز بسيار مهم است و با نارضايتي از بدن و ميزان اعتماد به نفس آنان در ارتباط است. پسراني كه اظهارنظرهاي منفي نسبت به ظاهر خود دريافت كرده بودند عزت نفس و رضايت كمتري از بدن خود داشتند. با توجه به پژوهشي كه توسط فارز و همكاران (۲۰۰۴) انجام گرفت مشخص شد كه دختران در مقايسه با پسران نگراني بيشتري در مورد تصويربدني دارند.
محققان دريافتهاند كه بين تصوير بدني منفي با نارضايتي عمومي از بدن و احساس جذاب نبودن، ترس از ارزيابي منفي، مشكلات بين فردي، عملكرد ضعيف جنسي، مشغوليت ذهني نسبت به ظاهر، و اعتماد به نفس پايين همبستگي وجود دارد (بنت كورتن، ۱۹۸۲ ؛ هارتر و همكاران، ۱۹۹۲ ؛ ريكاردسون و همكاران، ۲۰۰۰؛ بويد، ۲۰۰۲؛ لوين و پيران، ۲۰۰۴؛ اسملك، ۲۰۰۴؛ يداللهي باستاني، ۱۳۹۱).
نارضايتي از تصوير بدني ميتواند به صورت اختلالاتي چون افسردگي، اضطراب، فوبي اجتماعي، اختلالات خوردن و اختلال بدشكلي بدن مورد شناسايي قرار گيرد (آتي و بروكزگان، ۱۹۸۹؛ لئون و همكاران، ۱۹۹۳؛ اسلد، ۱۹۹۴؛ تامپسون و همكاران، ۱۹۹۵؛ هنس، ۱۹۹۶؛ بيريك و درامند، ۲۰۰۳؛ مكيان و همكاران، ۱۳۸۹).افراد مبتلا به اختلال بدشكلي بدن در تصوير بدني( تن انگاره) خود مشكل دارند يعني آنها به چگونگي ظاهر فيزيكيشان نگاه ميكنند و به اينكه واقعا چطور هستند توجهي نميكنند. و اين عدم مطابقت در افراد مبتلا به اختلال بدشكلي بدن خيلي بارز است.در اين اختلال شخص از نظر رضايت از خود و تصوير بدن تفاوتهاي كمي و كيفي با ديگران دارد. در واقع در كسي كه دچار اين اختلال است، تصوير خويشتن بشدت مخدوش است و او با نازيباييها يا اشكالات جزيي در شكل ظاهري خود، بسيار شديد و وسواس گونه برخورد ميكند (بوردنر،2007).
2-1-13- ارتباط جراحي ترميمي با اختلال بدشكلي بدن
نگاهي به تاريخ زندگي بشر نشان ميدهد كه انسانها از زمانهاي بسيار كهن به مقوله زيبايي و آرايش البته نه لزوما به معناي امروزي آن توجه داشتهاند و همواره به دنبال جذاب كردن چهره و بدن خود بودهاند و بدين منظور از ابزارهاي مختلفي استفاده كردهاند كه حداقل دو نوع شناخته شده اين ابزارها آرايش وجراحي ميباشد (رجرس، ۱۹۷۱).تحول صورت و بدن با جراحي رويهاي است كه در بسياري از فرهنگها بكار ميرود تا افراد بدن خود را مطابق نيازهاي فرهنگي در مورد جواني تغيير دهند (سپانس و پاين، ۲۰۰۰).
جراحي زيبايي كه جهت بهبود بخشيدن به ظاهر به كار گرفته ميشود، تخصصي است كه به ترميم، نگهداري و يا بهبود ظاهر فيزيكي فرد از طريق تكنيكهاي پزشكي ميپردازد (سوامي و همكاران، ۲۰۰۹). در ميان جراحيهاي زيبايي، رينوپلاستي شايعتر است و بيماران متقاضي رينوپلاستي در مقايسه با متقاضيان مداخلات زيبايي ديگر، نارضايتي بيشتري از ظاهر خود را ابراز ميكنند (قدكزاده و همكاران، ۲۰۱۱). پيشرفتهاي چشم گير، در جراحي ترميمي و زيبائي، كه به طور شگفت آوري ساختار بدن را تغيير ميدهد و افزايش در تعداد روشهاي طبي زيبايي و محصولات و تكنيكهاي جديد توسعه يافته و روندهاي با حداقل آسيب و تاكيد روزافزون بر شكل و ظاهر بدن در دنياي امروز، درخواست براي جراحيهاي ترميمي را افزايش داده است.در بررسي كه در سال ۱۹۹۷ در آمريكا صورت گرفت نشان داده شد كه ۵۶ درصد زنان و ۴۳ درصد مردان از ظاهر خود ناخشنود بودهاند (كستل، هنيگمن، ۲۰۰۲). در سال ۲۰۰۶ جامعه جراحان پلاستيك آمريكا تاييد نمودند كه ۱۰ ميليون جراحي زيبايي در ايالات متحده انجام شده است و ۸۰% آنها جراحيهاي كوچك با حداقل آسيب بودند. و همچنين در سال۲۰۰۷، 11ميليون و ۷۰۰ هزار عمل زيبايي انجام گرفته است. كه البته اين آمار برآورد كمي از تعداد واقعي اعمال انجام شده است، چرا كه مداخلات انجام شده به وسيله پزشكان غير جراح پلاستيك را پوشش نميدهد (سارور وكريرند، ۲۰۰۴). در مقايسه با سال ۱۹۹۷ رشدي به اندازه۱۴۲% داشته است. در سالهاي اخير درخواست براي انجام انواع جراحيهاي زيبايي، بخصوص جراحي زيبايي بيني در كشور ما رو به افزايش بوده است (نيكنام و همكاران، ۱۳۹۱).آمار رو به افزايش جراحيهاي زيبايي در ايران بخصوص در قشر جوان زنگ خطري است و چگونه است كه افراد ريسك عملهاي سنگينتر را در گرو زيباتر شدن به جان ميخرند. تحقيقات نشان ميدهد كه گسترش نامطلوب جراحيهاي زيبايي در يك جامعه متأثر از عوامل روانشناختي است. (داولينگ و همكاران، ۲۰۱۱؛ سانسن، ۲۰۰۷). به نظر ميرسد استفاده از روشهاي زيبايي، با ارزيابي نارضايتمندانه از تصوير بدني همبستگي مثبت دارد. سرمايه گذاري بر تصوير تن و ميزان اهميت تصوير تن براي عزت نفس و ارزيابي تصوير تن و ميزان رضايت فرد از ظاهرش نقش مهمي را در تمايل و تقاضاي مداخلات زيبايي دارد (سارور و همكاران، ۲۰۰۲). افرادي كه سرمايه گذاري بيشتري بر تصوير تن خود ميكنند و تصوير تن براي عزت نفسشان اهميت بيشتري دارد و از طرفي نارضايتي زيادي از تصوير تن خود دارند، نسبت به افرادي كه سرمايه گذاريشان بر تصوير تن كمتر است و نارضايتي كمتري از ظاهر جسماني خود دارند، با احتمال بيشتري براي جراحي زيبايي اقدام ميكنند. بنابراين نارضايتي از تصوير تن ممكن است، برانگيزنده جستجوي درمانهاي زيبايي باشد (سارور و همكاران، ۱۹۹۸).تحقيقات زيادي نشان دادند كه بين نگراني از تصوير بدن و درخواست و تمايل به سمت رينوپلاستي ارتباط وجود دارد(كش و همكاران، ۲۰۰۵؛ هندرسون _كينگ ،۲۰۰۵؛ ون سوئيت و همكاران ،۲۰۰۶؛ براون و همكاران ،۲۰۰۷؛ سوامي و همكاران ،۲۰۰۸). يافتههاي آنها نشان داد كه تصوير بدني منفي با نگرش مثبتتر نسبت به جراحي زيبايي همراه است. ديدي و سارور (۲۰۰۲) و ون سوئيست و همكاران (۲۰۰۶) نيز گزارش دادند كه نارضايتي از تصوير بدن در ميان افرادي كه جهت اعمال زيبايي مراجعه ميكنند، زياد است.سوامي (۲۰۰۹) طي مطالعهاي كه بر روي ۳۲۲ دانشجوي دختر انجام داد، دريافت كه تمايل به جراحي زييايي به طور مثبت و معناداري با نگرش فرهنگي- اجتماعي نسبت به ظاهر و به طور منفي با رضايت از ظاهر، سن و شاخص توده بدني رابطه دارد و تأثير رسانهها، فقدان رضايت از ظاهر و شاخص توده بدني به طور معناداري تمايل به جراحي زيبايي را پيش بيني ميكنند و افرادي كه جذابيت جسماني خود را پايينتر درجه بندي ميكنند با احتمال بيشتري، جراحي زيبايي را جستجو ميكنند. مطالعات مختلف نشان دادند كه اختلالات روانپزشكي هم در زنان (80-۵۳ درصد) درخواست كننده جراحيهاي زيبايي و هم مردان( ۱۰۰ درصد)درخواست كننده جراحيهاي زيبايي شايع است (ادگرتون و همكاران، ۱۹۶۱). همچنين ميزان عزت نفس افراد با احتمال پذيرش جراحي زيبايي رابطه منفي دارد، به اين معني كه افراد با عزت نفس پايين از جراحي زيبايي به عنوان وسيلهاي براي بهبود خودانگاره كلي استفاده ميكنند (سوامي و همكاران، ۲۰۰۹). اين جراحيها بيشتر براي از ميان بردن ناخشنودي افراد از ظاهر خود و گاهي افزايش عزت نفس انجام ميشود (علمدار و قالبندي، ۲۰۰۲). زيرا عزت نفس پايين و احساس نداشتن جذابيت فيزيكي و جنسي در افراد، احتمال گرايش آنها به انجام جراحيهاي پلاستيك افزايش ميدهد (بشارت، ۲۰۰۷).
از سويي ديگر، اختلال بدشكلي بدن از عوامل پيشگويي كننده تصميم گيري براي جراحي زيبايي محسوب ميگردد (ذاكرمند و ابراهام، ۲۰۰۸). در برخي مشاهدات نشان داده شده است كه بيش از ۵۰% افراد مبتلا به اختلال بدشكلي بدن اقدام به عمل جراحي ميكنند، معمولا اين بيماران اعمال جراحي مختلفي را درخواست ميكنند و اين شيوههاي ترميم ممكن است بارها و بارها استفاده شوند و فرد را دچار بدشكلي شديد نمايند (هلندر و همكاران، ۱۹۹۳؛ تيگنل و همكاران، ۲۰۰۷). با توجه به ماهيت بدشكلي كه بيماران با آن اشتغال ذهني دارند، شگفت انگيز نيست كه آنها در ميان مراجعين كلينيكهاي جراحي زيبايي باشند. اشتغال ذهني با وجود اطمينان بخشي درباره نبودن بدشكلي و نياز نداشتن به جراحي، مقاوم است (تسما و همكاران، ۱۹۹۷). مبتلايان تنها روش بهبود در اعتماد به نفس خود را بهبود ظاهر ميدانند و با جراحي زيبايي ميكوشند بدشكلي خود را بهبود بخشند (فيليپس و همكاران، ۱۹۹۳). بيماران مبتلا به اختلال بدشكلي بدن معمولا از آن گروه بيماراني هستند كه معمولا انتظارات واقع گرايانهاي از نتايج درمان ندارند (هنس، ۱۹۹۶).
معمولا باور اين بيماران درباره وضع ظاهري و چهره با انتظارات غير واقع بينانهاي از ميزان تصحيح نقايص آنها به وسيله جراحي همراه است (سادوك و همكاران، ۲۰۰۹؛ تيگنل و همكاران، ۲۰۰۷). جراحي و ديگر شيوههاي ترميمي بندرت رضايت بخشاند و حتي منجر به ناراحتي شديد درباره بدشكلي ناشي از جراحي ميشوند (تسما و همكاران، ۱۹۹۷). گزارشهاي اوليه باليني نشان دادهاند كه تعداد بسيار زيادي از بيماران اختلال بدشكلي بدني از جراحي زيبايي سود نميبرند مگر اينكه موضوعات هيجاني زيربنايي آن مطرح گردد. بعد از جراحي آنها اغلب بر روي همان ويژگي متمركز ميمانند يا بر ويژگيهاي ديگري متمركز ميشوند. هم چنين اين نگراني وجود دارد كه اين افراد نسبت به خود يا جراح خشونت نشان دهند. (گروسبارت و سارور، ۲۰۰۳). و اقامه دعوي به خاطر سوء طبابت را نسبت به جراح مطرح نمايند.
وقتي اين بيماران از ديدگاه واقع بينانه به مشكل خود مينگرند، در مييابند كه تغيير نقص خيالي در وضعيت ظاهري، چيزي از مشكلات زندگي آنها نميكاهد. در شرايط مطلوب اين بيماران درصدد روان درماني بر ميآيند تا ماهيت حقيقي احساسات نوروتيك مبتني بر بيكفايتي خود را دريابند (سادوك و همكاران، ۲۰۰۹؛ تيگنل و همكاران، ۲۰۰۷). بعضي از مطالعهها دريافتهاند كه به كارگيري مداخلات روانشناختي به بهبود تصوير بدن كمك ميكند. پيشنهاد ميشود كه بيماران قبل از جراحي زيبايي به خصوص رينوپلاستي، ارزيابيهاي روانشناختي شده و غربالگري شوند و در مواردي به جاي مداخلات زيبايي و تحميل هزينه و تبعات برگشت ناپذير به مداخلات و درمانهاي روانشناسي و روانپزشكي پرداخته شود (حسني ۱۳۸۸، روزن و همكاران ۱۹۹۵، باترز و كش ۱۹۸۷، داكوستا و همكاران ۲۰۰۷). تشويق رضايت از بدن مثبتتر و واكسينه كردن بيماران در برابر پيامهاي مربوط به ايده آلهاي زيبايي نيز، بيماران را به طور بالقوه براي گرفتن تصميمات سنجيده تري درباره جراحي زيبايي و تأثير آن بر ادراك خويشتن ياري ميكند. (سارور و كريرند، ۲۰۰۴).
البته معمولا فرض ميشود كه جراحي پلاستيك براي مبتلايان به اختلال بدشكلي بدن مطلقا موارد منع دارد. اما در برخي بيماران با شكل خفيف اختلال، كه انتظارات آنان درباره پيامد درمان از نظر روانشناختي واقعگرايانه است (تسما و همكاران، ۱۹۹۷).چنين درمانهايي نتايج خوبي خواهد داشت در صورتي كه بيمار نقص ادراكياش را به طور مشخص توصيف كند و تمايل داشته باشد اين نقص اصلاح شود و جراحي زيبائي توانايي ترميم آنرا داشته باشد و اين مهمترين عامل در تعيين نتيجه است (هريس، ۱۹۸۹).
اين جراحيها بيشتر براي از ميان بردن ناخشنودي افراد از ظاهر خود و گاهي افزايش عزت نفس انجام ميشود. زيرا عزت نفس پايين و احساس نداشتن جذابيت فيزيكي و جنسي در افراد، احتمال گرايش آنها به انجام جراحيهاي پلاستيك را افزايش ميدهد. چون مبتلايان از ظاهرشان ناراضي، شرمنده و خجلت زده هستند و تصور ميكنند كه عيوب ظاهري آنها با عمل جراحي پايان ميپذيرد ولي ريشه مشكلات در ناخود آگاه باقي ميماند ( فيليپس 1996، به نقل از زرگر و همكاران، ۱۳۹۰)
[1] Gromel
[2] Muth
[3] Harter
[4] Richardson
[5] Boyd
[6] Levine& Piran
[7] Smoloak
[8] Attie&Brooks_Gunn
[9] Leon
[10] Slade
[11] Hanes
[12] Birbeck&Drummond
[13] body image
[14] Rogers
[15] Castle&Honigman
[16] Dowling
[17] Sansone
[18] Handerson_king
[19] Von Soest
[20] Brown
[21] Didie
[22] Edgerton
[23] Tignol
[24] Grossbart
[25] Butters
[26] contraindication